United States Holocaust Memorial Museum
دایرة المعارف هولوكاست
تبلیغات نازی ها
"هدف از تبلیغات، تحمیل یک دکترین بر تمام یک ملت است... تبلیغات با چشم انداز یک آرمان، عامه مردم را تحت تأثیر قرار داده و آنان را آماده پیروزی این آرمان می کند." آدولف هیتلر این عبارات را در کتاب خود، " نبرد من" (1996) می نویسد؛ در این کتاب او برای نخستین بار از استفاده از تبلیغات برای اشاعه آرمان های ناسیونال سوسیالیسم- از جمله نژادپرستی، یهودستیزی و ضدیت با بلشویسم- حمایت می کند.

هیتلر پس از به قدرت رسیدن نازی ها در سال 1933، وزارت تنویر افکار عمومی و تبلیغات را به ریاست یوزف گوبلز تأسیس کرد. کار این وزارتخانه تضمین این امر بود که پیام نازی ها از طریق هنر، موسیقی، تئاتر، فیلم، کتاب، رادیو، مطالب آموزشی و مطبوعات به نحو مطلوب به اطلاع همگان می رسد.

تبلیغات نازی ها چندین مخاطب داشت. در ذهن آلمانی ها، خاطره نبرد علیه دشمنان خارجی و خرابکاری های یهودیان زنده می شد. طی دوره پیش از تصویب قوانین و اقدامات اجرایی علیه یهودیان، کمپین های تبلیغاتی فضای مناسب را برای اعمال خشونت علیه یهودیان- بویژه در 1935 (پیش از تصویب قوانین نژادی نورنبرگ در سپتامبر) و در 1938 (قبل از تصویب انبوه قوانین اقتصادی یهودستیزانه پس از "شب شیشه های شکسته")- ایجاد کردند. این تبلیغات همچنین انفعال و پذیرش اقدامات قریب الوقوع علیه یهودیان راترویج می کردند، چرا که نشان می دادند که دولت نازی با مداخله در جریان امور "نظم را باز می گرداند".

وجود تبعیض های واقعی و قابل مشاهده علیه آلمانی های ساکن در کشورهای اروپای شرقی- از قبیل چکوسلواکی و لهستان- که مناطقی از آلمان را پس از جنگ جهانی اول به دست آورده بودند، از دیگر عنوان های تبلیغات نازی ها به شمار می رفت. این گونه تبلیغات می کوشیدند حس وفاداری سیاسی و به اصطلاح آگاهی نژادی را در میان این جمعیت آلمانی نژاد برانگیزند. این تبلیغات در صدد گمراه کردن دولت های خارجی - از جمله قدرت های بزرگ اروپایی- بودند تا خواسته های آلمان نازی در زمینه امتیازات و الحاقات را معقول و عادلانه بپندارند.

پس از تهاجم آلمان به اتحاد جماهیر شوروی، شهروندان ساکن در کشور و همچنین سربازان، افسران پلیس و نیروهای کمکی غیر آلمانی- که در سرزمین های اشغالی خدمت می کردند- با بخشی از تبلیغات نازی ها مواجه شدند که بر ارتباط بین کمونیسم شوروی و یهودیان اروپایی تأکید داشت و ضمن نشان دادن آلمان به عنوان مدافع فرهنگ "غرب" در برابر تهدید "یهود- بلشوویک"، تصویری فاجعه آمیز از آینده در صورت پیروزی شوروی ارائه می داد. این امر بویژه پس از شکست فاجعه آمیز آلمان در استالینگراد در فوریه 1943 قابل مشاهده بود. این مضامین می توانستند همچون ابزاری مورد استفاده قرار بگیرند تا آلمانی های نازی و غیرنازی و همچنین همدستان محلی را برانگیزند که تا آخرین نفس مبارزه کنند.

فیلم ها نقش مهمی در اشاعه یهود ستیزی نژادپرستانه، برتری قدرت نظامی آلمان و نمایش شر ذاتی دشمنان نازی- آنگونه که طبق ایدئولوژی نازی تعریف شده بود- ایفا می کردند. فیلم های نازی ها، یهودیان را موجوداتی "غیر انسانی" نشان می دادند که در جامعه آریایی نفوذ کرده اند. به عنوان مثال، در" یهودی ابدی" (1940) به کارگردانی فریتس هیپلر، یهودیان به مثابه انگل های فرهنگی سرگردان نشان داده می شوند که به شدت تحت تأثیر سکس و پول هستند. برخی از فیلم ها از قبیل" پیروزی اراده"(1935) به کارگردانی لنی ریفنشتال، در ستایش هیتلر و جنبش ناسیونال سوسیالیست بود. دو اثردیگر از ریفنشتال- "جشن ملل" و "جشن زیبایی" (1938) - بازی های المپیک برلین 1936 را به تصویر می کشیدند تا با موفقیت های رژیم نازی در المپیک، غرور ملی را بر انگیزند.

در روزنامه های آلمان- بویژه در "اشتورمر" (مهاجم)- یهودیان را در کاریکاتورهای یهودستیزانه تصویر می کردند. پس از اینکه آلمان ها جنگ جهانی دوم را با حمله به لهستان در سپتامبر 1939 آغاز کردند، رژیم نازی از تبلیغات سود برد تا در ذهن شهروندان و سربازان آلمانی این تصور را بوجود آورد که یهودیان نه تنها موجوداتی غیرانسانی، بلکه دشمنان خطرناک رایش آلمان به شمار می روند. هدف رژیم جلب حمایت- یا حداقل رضایت- بود، چرا که این سیاست ها به منظور از بین بردن کامل یهودیان از نواحی محل استقرار آلمانی ها بود.

طی اجرای طرح به اصطلاح "راه حل نهایی" (قتل عام یهودیان اروپا)، مقامات اس اس در مراکز کشتار قربانیان هولوکاست را مجبور به ظاهر سازی می کردند تا عملیات تبعید یهودیان از آلمان و اروپای اشغالی تا حد ممکن آسان و بی دردسر انجام شود. مأموران در اردوگاه های مرگ و مراکز کشتار زندانیانی را- که بسیاری از آنها قرار بود بلافاصله در اتاق های گاز جان بسپارند- مجبور می کردند تا کارت پستال هایی به خانه بفرستند و در آنها از خوش رفتاری با خود و شرایط خوب زندگی شان بگویند. در اینجا، مقامات اردوگاه از تبلیغات برای سرپوش گذاشتن بر رفتارهای سبعانه و قتل عام های خود سود می بردند.

در ژوئن 1944، پلیس امنیتی آلمان اجازه داد که یک تیم از صلیب سرخ بین المللی از اردوگاه- گتوی ترزین اشتاد واقع در کشور تحت الحمایه بوهمیا و موراویا (جمهوری چک کنونی) بازدید کنند. نیروهای اس اس و پلیس، ترزین اشتاد را در نوامبر 1941 به عنوان ابزار تبلیغاتی برای مصرف داخلی آلمان رایش دایر کرده بودند. این اردوگاه- گتو برای توجیه آندسته از آلمان هایی مورد استفاده قرار می گرفت که از تبعید یهودیان سالخورده آلمانی و اتریشی، کهنه سربازان معلول جنگ و یا هنرمندان و موسیقیدانان معروف محلی به "شرق" برای"بیگاری" متعجب و متحیر شده بودند. هنگام آماده سازی این اردوگاه برای دیدار 1944، برنامه "زیباسازی" در آن به اجرا گذاشته شد. به دنبال این بازدید، مقامات اس اس در این کشور تحت الحمایه فیلمی از ساکنان گتو تهیه کردند که در آن رفتار به ظاهر خوب خود با "ساکنان" یهودی ترزین اشتاد را به نمایش بگذارند. پس از تکمیل این فیلم، مقامات اس اس اکثر "بازیگران" آن را به مرکز کشتار آشویتس- برکناو تبعید کردند.

رژیم نازی تا پایان حاکمیت خود استفاده ای مؤثر از این گونه تبلیغات می کرد تا مردم آلمان را برای حمایت از جنگ های کشورگشایانه خود بسیج کند. تبلیغات نازی ها همچنین در ترغیب مجریان قتل عام یهودیان اروپایی و دیگر قربانیان رژیم نازی نیزنقشی ضروری ایفا می کرد. وانگهی، این تبلیغات به منظور کسب رضایت میلیون ها نفر از ناظران و تماشاچیان قتل عام و اذیت و آزارهای نژادپرستانه مورد استفاده قرار گرفت.



Copyright © United States Holocaust Memorial Museum, Washington, D.C.