پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۱ | ۱۴ فوریه ۲۰۱۳ | ایران ۱۲:۱۹

اندازه متن - +

احمدی نژاد در ایستگاه بهارستان

احمدی نژاد در مجلس

محمود احمدی نژاد روز چهارشنبه در مجلس شورای اسلامی حضور می یابد. پیش بینی در سیاست ایران کار سختی است بخصوص اگر قرار باشد رفتار محمود احمدی نژاد در این یادداشت پیش بینی شود. او در سالهای اخیر نشان داده که یک چهره غیر قابل پیش بینی است.
 
ده ماه پیش، برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی، رییس جمهوری به مجلس احضار شد تا به سوالات نمایندگان پاسخ دهد. او جلسه را به شوخی برگزار کرد و چون می دانست نمایندگان قادر نیستند به او پاسخ بدهند، ولو به شوخی، در مجلس از آنها انتقاد کرد و حتی گفت که طراحان سوال از کسانی هستند که با فشار دادن یک شاسی، مدرک گرفته اند. انگار نه انگار که وزیر کشور دولت او – یعنی علی کردان- بخاطر مدرک جعلی دکترا، نهایتا از سوی مجلس در سال ۸۷ استیضاح شد.

حضور غیر عادی

حضور احمدی نژاد در مجلس عادی نیست. شش ماه تمام، نمایندگان تلاش کردند تا احمدی نژاد را برای دومین بار به مجلس احضار کنند اما آذرماه، در روزهای نهایی شدن طرح سوال از رییس جمهوری، آیت الله خامنه ای مداخله کرد و احضار احمدی نژاد را به صلاح ندانست.

مدتهاست در محافل سیاسی ایران گفته می شود احمدی نژاد مدارکی برای افشاگری علیه رفقای اصولگرای خود دارد. حتی اگر این حرف شایعه باشد، اقدام آیت الله خامنه ای برای ممانعت از احضار احمدی نژاد بیشتر از اینکه به نفع مجلس باشد، به نفع رییس دولت شد. حال، از آذر تا دیماه چه اتفاقی افتاد که مصلحت نظام تامین شده و آیت الله خامنه ای پذیرفته که او به مجلس برود؟ و مهمتر اینکه اینبار احضار نیست بلکه خود احمدی نژاد داوطلب حضور در مجلس شده است.

یادآوری کنم که حضور رییس دولت در مجلس مثل خیلی از کشورها، در جمهوری اسلامی هم قواعدی دارد. یک قاعده این است که رییس جمهوری برای معرفی اعضای کابینه یا تقدیم لایحه بودجه به مجلس بیاید. راه دیگر هم این است که یک چهارم نمایندگان مجلس او را برای «طرح سوال از رییس جمهوری» به مجلس احضار کنند. هیچکدام از این دو، علت حضور احمدی نژاد در مجلس نیست. او اینبار خودش خواسته و درخواست داده تا به مجلس بیاید و سخنرانی کند.

اشتیاق حضور

اصرار احمدی نژاد برای این حضور غیر عادی برای چیست؟ چه حرف مهمی ست که احمدی نژاد می خواهد به نمایندگان بگوید؟ محمود احمدی نژاد تا آخر سال حداقل دو بار فرصت دارد به مجلس بیاید:

فرصت اول، دولت اواخر سال باید لایحه بودجه را ارایه دهد. روال این است که رییس جمهوری در زمان ارایه لایحه بودجه فرصت دارد با نمایندگان سخن بگوید.

فرصت دوم ، به معرفی وزیر جدید برای وزارتخانه ارتباطات ربط دارد. رییس جمهوری ایران ماه پیش وزیر ارتباطات را برکنار کرد و علی نیکزاد وزیر راه و شهرسازی را با حفظ سمت، به عنوان سرپرست وزارت ارتباطات منصوب کرد. دوره سرپرستی سه ماه است، پس احمدی نژاد باید تا ابتدای اسفند وزیر ارتباطات را بجای سرپرست معرفی کند. باز روال است که رییس جمهوری در زمان رای اعتماد وزرا، حق دارد با نمایندگان سخن بگوید. شاید بگویید که احمدی عجله دارد و نمی خواهد تا اسفند صبر کند. این هم درست نیست. چون بتازگی مجلس تصویب کرد یک وزیر نمی تواند سرپرست یک وزارتخانه دیگر بشود. یعنی علی نیکزاد باید استعفا بدهد.

این دو مثال نشان می دهد که در سه ماه آینده رییس جمهوری فرصت حضور در مجلس را داشت اما حال خواسته در یک فرصت غیر عادی در مجلس حاضر شود.

سرفصل ها

حال که احمدی نژاد قرار است به مجلس بیاید، محورهای سخنان او قابل پیش بینی ست:

اقتصاد؛ در اینکه ایران این روزها با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کند، کسی شک ندارد. مدتی ست دیگر مسولان دولتی اصرار ندارند که بگویند تحریم ها اثری نداشته است. حتی محمود احمدی نژاد در مصاحبه های مهرماه، آبان و آذرماه خود با خبرنگاران و صدا و سیما، به صراحت از شرایط سخت اقتصادی بخاطر تحریم ها گفته است. پس می توان انتظار داشت مشکلات اقتصادی و کاهش درآمد نفت یکی از موضوعاتی باشد که احمدی نژاد با نمایندگان درباره آن صحبت خواهد کرد.

بودجه؛ دولت تاکنون نتوانسته است لایحه بودجه را به مجلس تقدیم کند پس می توان انتظار داشت او درباره مشکلاتی که دولت برای بودجه نویسی دارد، صحبت کند که بی ربط به مشکلات اقتصادی نیست.

دولت احمدی نژاد بی نظم ترین دولت جمهوری اسلامی از نظر تقدیم لایحه بودجه است. آخرین مهلت ارایه لایحه بودجه سال جدید ۱۵ آذر سال قبل است. کم و بیش دولت های قبل این موعد را رعایت کرده اند اما احمدی نژاد دو سال لایحه را در دی ماه، چهار سال در بهمن ماه و دو سال در اسفند ماه تقدیم مجلس کرد. این تاخیر بر روند رسیدگی مجلس به لایحه اثر نامطلوبی می گذارد.

از طرف دیگر امسال دولت برای بودجه نویسی دست اش بسته بود. درآمد فروش نفت ایران بخاطر تحریم های بین المللی به نصف کاهش یافت و این روند نزولی همچنان ادامه دارد بنابراین دولت هنوز نمی داند سال آینده چقدر درآمد دارد. اگر حرف محرمانه ای نباشد، احمدی نژاد باید به مجلس درباره تاخیر در تقدیم لایحه بودجه هم توضیح بدهد.

بازار ارز؛ انتظار می روند احمدی نژاد درباره مسایل بازار ارز و سکه نیز با نمایندگان صحبت کند. ارزش هر دلار آمریکا از ابتدای سال تا کنون، از ۱۲۰۰ تومان به حدود ۴ هزار تومان رسیده است. تقریبا هر سه ماه، یک شوک به بازار ارز و سکه وارد شده است.

نمایندگان مجلس تاکنون نتوانسته است برای مهار بازار کاری کند. آنها هر بار از دولت سوال کردند، وزرا و مسولان از پاسخگویی خودداری کردند. به عنوان مثال، سه بار شمس الدین حسینی، وزیر اقتصاد به مجلس احضار شده و هربار گفته من مسوول نیستم از رییس بانک مرکزی بپرسید. محمود بهمنی هم که دوبار به مجلس احضار شد، ضمنی گفت که رییس جمهوری سیاست های ارزی را مدیریت می کند.

حضور احمدی نژاد در مجلس می تواند نمایندگان را از برنامه های دولت در بازار ارز مطلع کند. احمدی نژاد در سه مصاحبه پاییزی خود، تشنج در بازار ارز را ناشی از دخالت برخی مخالفان خود عنوان کرد. بدیهی است که او اگر در مجلس درباره بازار ارز صحبت کند، باز به منتقدان حمله کند.

انتخابات؛ اما انتخابات هم موضوعی ست که شاید در سخنان احمدی نژاد به آن اشاره شود. ده روز پیش احمدی نژاد در گفتگو با تلویزیون حکومتی ایران، درباره انتخابات صحبت کرد. رییس دولت با اینکه دیگر نمی تواند قانونا نامزد انتخابات شود، اما از نامزدی نزدیکانش برای انتخابات خردادماه حمایت می کند. هنوز معلوم نیست چه کسی از سوی او نامزد انتخابات شود اما جلسه چهارشنبه می تواند معارفه ای برای نامزد احتمالی دولت باشد. اینکه احمدی نژاد دست چه کسی را می گیرد و به مجلس می رود تا در ردیف اول صندلی های مجلس بنشیند؛ اسفندیار رحیم مشایی، غلامحسین الهام یا علی اکبر محرابیان؟
 

شاید احمدی نژاد حرف های دیگری هم داشته باشد اما احتمالا اینها موضوعات اصلی سخنرانی روز چهارشنبه او خواهند بود. هرچه باشد جلسه روز چهارشنبه، تا این لحظه، علنی ست یعنی شهروندان از طریق رادیو فرهنگ می توانند به آن گوش دهند مگر اینکه درخواست شود و جلسه غیر علنی شود. بنا براین احمدی نژاد هم در این جلسه علنی مصلحت هایی را رعایت می کند و کلی صحبت خواهد کرد.

رییس جمهوری قصد دارد به مجلس بیاید، سخنرانی کند و برود اما نمایندگان می گویند اگر اینطور باشد، نیاید بهتر است. چون آنها می دانند که احمدی نژاد به انتقاد و زخم و زبان مشهور است پس می خواهند پاسخ او را در همین جلسه بدهند. اگر احمدی نژاد تن به جلسه ای بدهد که پرسش و پاسخی باشد، این جلسه دو نتیجه دارد: اول اینکه دولت و مجلس باز به پای هم می پیچند. دوم اینکه هرچند آیت الله خامنه ای طرح سوال را متوقف کرد اما اختلافات آنقدر هست که دولت و مجلس، بدون سر و صدا، جلسه طرف سوال را ظاهرا با حضور داوطلبانه رییس جمهوری برگزار کردند.

کليد واژه: مجلس, احمدی نژاد


غیبت دانه درشت های یک اختلاس

در دادگاه اختلاس بزرگ، هرگز افراد عالیرتبه دولتی احضار نشدند

پانزده ماه از افشای پرونده فساد بزرگ بانکی در ایران گذشته است. پرونده ای که به خاطر حجم بالای تخلف مالی به «اختلاس سه هزار میلیارد تومانی» مشهور شد. 

ظاهرا حکم متهمان این پرونده صادر شده و کمتر این روزها از سرانجام خبری در رسانه ها منعکس می شود.

واقعیت این است که بعد از پانزده جلسه، دستگاه قضایی ایران برای بیش از سی متهم این پرونده حکم صادر کرده است. چهار متهم به اعدام و بقیه به زندان های طولانی محکوم شده اند. حکم هنوز قطعی نیست. یعنی متهمان و وکلای آنها امکان اعتراض به این حکم را داشته اند. آنها اعتراض کرده اند و پرونده بار دیگر در دادگاه های تجدید نظر بررسی می شود.

گمان این است که بر عکس دادگاه بدوی، رسیدگی در دادگاه تجدیدنظر بدون سر و صدا و دور از چشم رسانه ها باشد. هیچ زمان و تاریخی برای رسیدگی به پرونده در دادگاه تجدید نظر اعلام نشده و احتمالا تا چندی دیگر رای قطعی اعلام می شود.

اما به نظرم من این چندان اهمیت ندارد. موضوع مهم در رسیدگی به پرونده اختلاس بزرگ بانکی در ایران، عدم توانایی قوه قضاییه در احضار متهمان دانه درشت است.

دانه درشت ها در ادبیات سیاسی ایران به افراد ذینفوذی گفته می شود که جزو مقام های دولتی و حکومتی یا نزدیکان آنها هستند و بخاطر این ارتباط، از امکانات و رانت هایی برخوردار بوده اند. وجود آنها چیز عجیبی نیست.

در دوران حکومت شاهنشاهی ، برخی منصوبان خانواده سلطنتی این موقعیت را داشتند و بعد از انقلاب، برخی نزدیکان دولتمردان. معروف ترین شان در دهه شصت و هفتاد، مرتضی رفیق دوست بود. برادر محسن رفیق دوست از فرماندهان جنگ عراق با ایران و وزیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران. او در پرونده مشهور به اختلاس ۱۲۳، به همراه فاضل خداداد، تاجر ایرانی، متهم شناخته شد و هرچند خداداد اعدام شد اما او به واسطه نفوذ برادرش اعدام نشد و تنها مدتی زندانی شد.

در پرونده اختلاس اخیر بانکی از اسامی زیادی یاد شد. مهمترین شان اعضای کابینه دولت احمدی نژاد بودند.

این نامه را ببینید:
 
نامه اسفندیار رحیم مشایینامه اسفندیار رحیم مشایی
x
نامه اسفندیار رحیم مشایی
نامه اسفندیار رحیم مشایی
​​

اسفندیار رحیم مشایی به وزرای اقتصاد و راه نوشته «حسب موافقت رییس جمهوری» سهام شرکت فولاد خوزستان بدون برگزاری تشریفات قانونی مزایده به شرکت خدمات مهندسی خط و ابنیه راه آهن( تراورس) واگذار شود. شرکت خدمات مهندسی از مجموعه شرکت های گروه اقتصادی «امیرمنصور آریا» ست. گروهی که متهم به سازماندهی اختلاس بزرگ بوده است.

حسب این نامه ، واگذاری صورت گرفته و بقیه داستان که می دانیم. سوال اینجاست: آیا کسی از مقام های قضایی، رییس جمهوری ، رییس دفتر او و دو وزیر مخاطب این نامه را بازخواست کرده است؟ اگر مقام قضایی چنین کرده، چرا به افکار عمومی گفته نمی شود؟

در سطحی پایین تر، می دانیم که محمودرضا خاوری، مدیرعامل بانک ملی از ایران گریخت. اما آیا محمد جهرمی، رییس سابق بانک صادرات هرگز احضار شد؟ آیا او نیز مانند سایر متهمان پاسخگوی تخلفات بانکی در زمان مدیریت اش بر بانک صادرات شد؟ چرا به رسانه ها گفته نشد؟

یا حمید پورمحمدی. قائم مقام رییس بانک مرکزی. او مدتی بازداشت بود و اعلام شد اتهاماتی متوجه اوست. اما هرگز دستگاه قضایی توضیح نداد که سرنوشت اتهامات او چه بوده است.

اسامی افرادی که در پرونده اختلاس بزرگ بانکی مطرح شده خیلی بیشتر از این چند اسمی ست که من نام بردم. منتهی من قصد داشتم اسامی یادآوری کنم که بارها در رسانه های دولتی و منتقدان دولت از آنها نام برده شده وگرنه ، می دانیم که مثلا مه آفرید امیر خسروی در آخرین دفاع اش، از محسن رضایی، علاءالدین بروجردی و اسفندیار رحیم مشایی هم نام برد.

اینها متهمان دانه درشت هستند. حتی اگر متهم هم نباشد، مورد ظن و اتهام قرار گرفته اند.

در میان ما ایرانیان، بخاطر سابق بد دستگاه قضایی در سالهای گذشته، باوری برای برخورد با مفسدان اقتصادی وجود ندارد. شاید شما هم در مکالمات روزانه اطرافیان تان شنیده باشید که می گویند چون احمدی نژاد و خامنه ای این روزها اختلاف دارند، قوه قضاییه منصوب رهبر، برای حالگیری از دولت چنین برخوردی کرده است.

من هم این را شنیده ام. اما فکر می کنم قوه قضاییه ایران حتی اگر چنین قصدی هم داشت، تا حدی تلاش اش را کرد.

من شک ندارم عدالت یک مفهوم نسبی ست اما این نسبیت قابل مقایسه است. یعنی هر چقدر یک نظام قضایی برای اجرای عدالت تلاش بیشتری کند، به عدالت نزدیک تر می شود. به نظرم، دستگاه قضایی تلاش کرد اما کافی نبود. شاید اگر قوه قضاییه ایران شفاف تر، همه متهمان را احضار می کرد و به مردم گزارش می داد، عدالت را بیشتر رعایت کرده بود.

یادمان نرود که در اوج اختلاف افشاگری درباره اختلاس بزرگ بانکی، آیت الله خامنه ای در اولین موضع گیری علنی اش درباره اختلاس سه هزار میلیارد تومانی گفت « نباید این قضیه را کش دهند، بگذارید مسئولان کارشان را دنبال کنند و با دقت کار کنند. مردم هم بدانند این چیزها دنبال می شود، دست ها قطع می شود، مسئولان قوه قضائیه هم خبر رسانی کنند.»

کليد واژه: اختلاس, احمدی نژاد, خامنه ای, فساد مالی, اسفندیار رحیم مشایی, اختلاس سه هزار میلیاردی


«جو» نامرد است؛ پیرامون «نسل کشی» در برمه

رسانه های ایران عکس هایی را به عنوان «نسل کشی در میانمار» منتشر کرده اند

 جوان های ایرانی در شوخی های کلامی شان، گاهی می گویند «جو نامرد است» و یا اینکه «آدم را برق بگیرد، اما جو نگیرد». معمولا وقتی این مثال را بکار می برند که فردی در فضا و جوی قرار بگیرد که واکنشی احساسی و عمدتا نابخردانه و از روی تعجیل از خود بروز دهد. بخصوص اگر در شرایط طبیعی هرگز آن واکنش را نشان نمی داد.
این را گفتم تا اشاره ای کنم به موجی از «جو زدگی» در برخی رسانه ها و میان برخی مقام های جمهوری اسلامی.
 
برمه یا میانمار
برای ورود، ابتدا باید نکته ای را توضیح بدهم. شاید بپرسید فرق «میانمار» و «برمه» چیست. من تا زمان نوشتن این یادداشت، می دانستم کشوری در جنوب چین و بین تایلند و بنگلادش دو اسم دارد اما دلیل آن را نمی دانستم. برخی نام «برمه» را برای این کشور می گزینند و برخی «میانمار».
نام تاریخی این کشور برمه است. ماجرا به کودتای نظامیان در سال ۱۹۸۹ باز می گردد که بعد از روی کارآمدن کودتاچیان، آنجا را «میانمار» نامیدند. نام چند شهر دیگر را هم عوض کردند.
هرچند سازمان ملل متحد و خیلی از کشورهای جهان از جمله، جمهوری اسلامی ایران، نام میانمار را به رسمیت می شناسند اما هنوز ایالات متحده آمریکا و برخی کشورهای دیگر از جمله بریتانیا، نام آنجا را برمه می دانند.
پس من در این یادداشت تفکیکی نمی کنم و تنها براساس آنچه در خبرها می آید نقل می کنم؛ گاهی برمه و گاهی میانمار. لطفا یادتان باشد هر دو یک کشور است!
 
نسل کشی
یک ماه است که رسانه ها و مقام های جمهوری اسلامی از «نسل کشی مسلمانان میانمار» می نویسند و با عکس ها و تصاویر رقت بار، جلب توجه می کنند. اول چند عکس را با هم ببینیم:
 
رسانه های ایران می گویند «نسل کشی در میانمار»رسانه های ایران می گویند «نسل کشی در میانمار»
x
رسانه های ایران می گویند «نسل کشی در میانمار»
رسانه های ایران می گویند «نسل کشی در میانمار»
​​

این دو عکس را سایت خبری «جام نیوز» با عنوان «قتل عام مسلمانان در میانمار» منتشر کرده که اینجا می توانید ببینید.

مساله این است که این عکس ها ربطی به نسل کشی مسلمانان در میانمار یا برمه ندارد. عکس یک، مربوط به سال 2004 میلادی است و به نوشته گاردین در اینجا ،  پلیس تایلند ۴۰۰ مسلمان معترض و تجمع کننده را بازداشت می کند.
عکس دو هم مربوط به سوزاندن اقلیت های دینی در کشور کنیاست که از روی فیلم هایی از روی یوتیوب گرفته شده است.
مشابه این تصاویر در سایت های حکومتی ایران کم نیستند. مثلا این تصویر دردآور، که در واقع بعد از زلزله در چین است (اینجا)
دو هفته است که رسانه های نیمه دولتی و وابسته به حکومت ایران از وجود یک «نسل کشی علیه مسلمانان میانمار»ی می گویند.
به این موارد نگاه کنید:
هولوکاست واقعی مسلمانان/ حمایت پنهانی آمریکا از عامل جنایات میانمار
نسل کشی مسلمانان میانمار رسوائی مجامع بین المللی

خبرگزاری فارس تا امروز، 191 خبر درباره نسل کشی مسلمانان میانمار منتشر کرده است (اینجا)
چند نمونه از عنوان خبرها :
- ایران خواستار اقدام سریع برای توقف نسل کشی مسلمانان میانمار شد
- نماینده تهران: فاجعه نسل کشی در میانمار قابل توصیف نیست
- امام جمعه دماوند: واقعه میانمار توطئه‏ای صهیونیستی است
- ترقی: جنایات میانمار هولوکاستی جدید علیه مسلمانان است
- شایق:هولوکاست واقعی در میانمار است/مدعیان سکوت را بشکنند

 فریاد و فغان:
تقریبا دو هفته، بسیاری در ایران به اظهار نظر درباره «نسل کشی در میانمار» پرداختند. از جمله :
- واکنش آیت الله صافی گلپایگانی به کشتار مسلمانان میانمار
- راهپیمایی اعتراض آمیز دانشجویان در محکومیت کشتار مسلمانان میانمار
- راهپیمایی اعتراض آمیز نمازگزاران اصفهانی در محکومیت کشتار مسلمانان میانمار
- تجمع بسیجیان ادارات و وزارتخانه ها در اعتراض به نسل کشی مسلمانان میانمار
- سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی: نسل كشي مسلمانان ميانمار، رسوائي مجامع بين المللي
و این عکس که «اعتراض عده ای از ایرانیان بهائی، به نسل کشی مسلمانان میانمار» را نشان می دهد. (به نقل از سایت جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی)
اعتراض چند ایرانی بهائی، به «نسل کشی مسلمانان میانمار»اعتراض چند ایرانی بهائی، به «نسل کشی مسلمانان میانمار»
x
اعتراض چند ایرانی بهائی، به «نسل کشی مسلمانان میانمار»
اعتراض چند ایرانی بهائی، به «نسل کشی مسلمانان میانمار»
​​

اظهارنظرها درباره میانمار یا برمه به چند اظهارنظر مقام های معمولی و محلی و یا فعالان مدنی ختم نشد و حتی در بالاترین سطح، رهبر جمهوری اسلامی به آن اعتراض کرد.  به نقل از سایت رهبر جمهوری اسلامی، اظهارات وی را بخوانید:
«...در يك كشورى در شرق آسيا - در ميانمار - هزاران انسان مسلمان دارند كشته ميشوند، دارند فدا ميشوند، بر اثر تعصب، بر اثر جهالت - اگر نگوئيم دستهاى سياسى در خود همين مسئله وجود دارد؛ فرض كنيم همان طور كه ادعا ميشود، بر اثر تعصبهاى دينى و مذهبى است - مدعيان دروغين حقوق بشر لب تر نميكنند...»
معمول است که سیاستمداران و رهبران کشورها، از بهترین امکانات خبری و ارتباطی بهره بگیرند تا بتوانند دقیق ترین موضع گیری ها و اظهار نظرها را بیان کنند.
آنچه که از کلام رهبر جمهوری اسلامی استنباط می شود ساده است: هزاران انسان مسلمان در یک کشور شرق آسیا – میانمار- کشته می شوند.
آیا چنین است؟ آیا بقول مسولان رده میانی جمهوری اسلامی که در بالا ذکرشان رفت، اتفاقات برمه، یک نسل کشی ست؟ آیا یک هلوکاست دیگر است؟
 
تعرف نسل کشی:
این یکی از رایج ترین تعریف ها برای نسل کشی است که از ویکیپدیا نقل می کنم:
نسل کشی عبارت است از هرگونه اقدام و مبادرت جهت نابودی و حذف فیزیکی بخش یا کلیت گروهی نژادی، قومی، ملی، مذهبی، ایدئولوژیکی.
در این تعریف تعداد و کمیت قید نشده است اما تجربه های تلخ نسل کشی یهودیان، دارفور و روآندا به ذهن متبادر می کند باید کمیت قابل توجهی قربانی باشند.
در بالا دیدید مسولان و مقام های ایرانی از واژه هولوکاست برای نامیدن «کشتار در میانمار» استفاده می کنند و به عبارتی آن را هم اندازه یا همسنگ هولوکاست یا یهودی کشی هیتلر در زمان جنگ جهانی دوم می دانند. آیا چنین است؟

برمه از نزدیک
واقعا در برمه چه خبر است؟ آیا واقعا ده ها هزار مسلمان کشته و سوزانده شده اند؟ آیا واقعا رسانه های غربی سکوت کرده اند؟
برای اینکه مخاطب محافظه کار این یادداشت گمان بد نکند، به سراغ منابع ایرانی برویم: سایت بازتاب. ماجرای واقعی در برمه را اینطور توضیح داده است:

 «.... ظاهرا شروع ماجرا به حدود 40 روز قبل (اواخر خرداد) باز می گردد که به یک زن بودایی تجاوز می شود و وی به قتل می رسد و این اقدام به سه جوان مسلمان نسبت داده می شود. گویا بعد از این که پلیس متجاوزین را دستگیر کرده، بوداییان و اقوام این زن خواستار تحویل متجاوزین می شوند که پلیس با مخالفت با این درخواست، تیر هوایی شلیک و بودایی ها را متفرق کرده است اما دو، سه روز بعد حدود ۳۰۰ بودایی با حمله به یک اتوبوس، ۱۰ مسلمان را کشته اند.این درگیری ها بالا گرفته و حالتی شبیه حکومت نظامی هم اعلام شده، ولی درگیری ها بالا گرفته و در مجموع ظاهرا بین 80 تا 160 تن از دو طرف کشته شده اند و هزاران خانه هم آتش گرفته است...»

غیر از این، دفتر ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل هم رقم کشته ها در خشونت بوداییان و مسلمانان را حداقل 78 نفر ذکر کرد و تاکید کرد که آمار غیر رسمی بیش از این است.
من با خشونت در حق حتی یک نفر مخالفم و چه برسد به خشونت علیه یک گروه اقلیت.
گزارش نهاد های حقوق بشری نشان می دهد برخلاف خبرهای احساسی مسولان ایرانی، کشته ها هزاران نفر نیست اما ده ها هزار نفر برای فرار از خشونت بین دو گروه بوداییان و مسلمانان، از خانه خود آواره شده اند.
کمی پایین تر توضیح خواهم داد که برخلاف تبلیغات رسانه های جمهوری اسلامی سازمان های جهانی و حقوق بشری سعی در حل مشکل و جلوگیری از توسعه خشونت دارند.
اما برگردیم به بحث اصلی. چرا این خشونت قومی-قبیله ای ، ناگهان در رسانه ها و کلام مسولان جمهوری اسلامی این چنین بزرگ و پرورده می شود.
 
برداشت سیاسی
مقام های جمهوری اسلامی سالهاست که سعی می کنند از هر ابزاری برای توجیه رفتارهای خود استفاده کنند. تقریبا از ابتدای انقلاب. زمانی که هر اعتراضی در هر جای دنیا، با استقبال انقلابیون ایران روبرو می شود و اسم آن را می گذاشتند صدور انقلاب اسلامی. در واقع حاکمیت جمهوری اسلامی در پی هر رویداد به این اندیشه است که چه محصولی می تواند به نفع خود برداشت کند.
مروری بر سیر رویدادها در قبال توسعه و ترویج خبر «نسل کشی در میانمار» شاید ما را به تشخیص اهداف حکومت جمهوری اسلامی نزدیک تر کند. جمهوری اسلامی از کاه، کوه ساخته برای حمله به سه گروه و اندیشه:

آ- سازمان های بین المللی و حقوق بشری: این خبرها را مرور کنید:

- عضو خبرگان رهبری:کشتار مسلمانان میانمار مدعیان حقوق بشر را رسوا کرد
- امام جمعه خرمشهر:مدعیان حقوق بشر جلوی نسل کشی مسلمانان میانمار را بگیرند
- عضو کمیسیون امنیت ملی:سکوت درقبال کشتار مسلمانان میانمار چهره واقعی سازمان های بین المللی را افشا کرد
مسلمان میانماری:بان کی مون به کشتار مسلمانان میانمار واکنش نشان دهد
شوهانی:سکوت سازمان های بین المللی در برابر جنایات میانمار قابل تصور بود

اظهاراتی یک جنس؛ حمله به سازمان ملل و مدعیان حقوق بشر بخاطر کوتاهی شان!
جمهوری اسلامی چندان رابطه خوبی با نهادهای بین المللی و بخصوص حقوق بشری ندارد. در سازمان ملل متحد، بارها ادعا کرده که این سازمان توسط کشورهای غربی هدایت می شود و محمود احمدی نژاد در اغلب سخنرانی هایش در سازمان ملل تاکید می کند که نحوه مدیریت بر سازمان ملل متحد باید تغییر کند.
سازمان های حقوق بشری هم چندان مورد وثوق جمهوری اسلامی نیستند.
ایران یکی از بزرگترین ناقضان حقوق بشر است. ایران بعد از چین بیشترین اعدام را دارد. منتقدان و فعالان سیاسی و مطبوعاتی را بازداشت می کند. مجازات هایی چون سنگسار و شکنجه که آزار محسوب می شوند را در حق محکومان اعمال می کند و ده ها مورد مشابه.
به عقیده این جمهوری اسلامی، حالا که نهادهای بین المللی در قبال «نسل کشی در میانمار» سکوت کرده اند، این بهترین فرصت است تا آنها در نظر افکار عمومی تضعیف شوند. پس مخاطب انتقاد ها، سازمان های بین المللی و نهادهای حقوق بشری می شوند

ب- غرب و «مدعیان حقوق بشر»: به این سخنان آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی توجه کنید:

- رهبر معظم انقلاب در جمع قاریان و حافظان قرآن:
سکوت در قبال کشتار مسلمین میانمار نمونه دروغ حقوق بشری غرب است


جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین المللی ، در دو مقوله نقطه ضعف دارد. فعالیت جنجالی هسته ای و نقض حقوق بشر. سالهاست که بصورت پیاپی، ایران از سوی آمریکا ، بریتانیا، آلمان و دیگر کشورهای غربی به نقض حقوق بشر محکوم می شود.
جمهوری اسلامی برای اینکه به زعم خود این کشورهای غربی را نزد افکار عمومی داخل کشور، رو سیاه کند، به آنها نشان می دهد که جنایتی در برمه علیه مسلمانان اتفاق می افتد اما کشورهای غربی به آن بی توجه اند.
این رویه یک فایده دارد. غیر مستقیم به مخاطب ایرانی خود می گوید اگر دیدید کشورهای غربی می گویند ایران حقوق بشر را نقض می کند، باور نکنید. آنها – غرب - «مدعی دروغین حقوق بشر» هستند.

پ- نمادهای مقاومت مدنی: جمهوری اسلامی سومین دسته ای را که هدف گرفته ، نمادهای مقاومت مدنی هستند. به طور مشخص، آنگ سان سوچی؛  به این خبر دقت کنید:

- بیانیه انجمن اسلامی دانشگاه شاهد
سکوت مرگبار بانوی صلح میانمار در برابر نسل کشی مسلمانان توجیهی ندارد


به نظر شما چرا باید یک تشکل دانشگاهی درست در اوج بحران اقتصادی و مسایل آموزشی، در فصل تعطیلی تابستان بیانیه بدهد و از «سکوت مرگبار بانوی صلح میانمار» گله کند؟
یا این خبر:

- اولین سخنرانی رهبر مخالفان دولت میانمار در پارلمان:
«آنگ سان سوچی» از همه اقلیت های میانمار دفاع کرد جز مسلمانان


این خبر خبرگزاری فارس درست نیست. اگر به واشنگتن پست نگاه کنید، می بینید درست است که خانم «آنگ سان سوچی» از هیچ اقلیتی نام نبرد اما خواستار حقوق مساوی برای اقلیت ها در برمه شد.
به نظر شما چرا رهبر مخالفان دولت در برمه ، چنین مورد حمله قرار می گیرد؟ قبل از این دیده ایم که مقام های تهران از خانم شیرین عبادی، تنها ایرانی برنده جایزه صلح نوبل هم انتقاد می کنند و به آسانی در رسانه های دولتی به ایشان حمله می کنند.
شاید بگویید جمهوری اسلامی چندان با برندگان جایزه صلح نوبل خوب نیست. حدس تان درست نیست چون جمهوری اسلامی بعد از موضع گیری جیمی کارتر، رییس جمهوری سابق آمریکا و برنده جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۰۲، بارها از او تعریف کرده است.
مثلا این خبر را که صدا و سیمای جمهوری اسلامی تنظیم کرده ، ببینید:

- انتقاد کارتر از جانبداري مطلق امريکا از رژيم صهيونيستي

می بینید، جایی که یک برنده جایزه صلح حقوق بشر موضعی بگیرد که همسو با منافع جمهوری اسلامی بحساب بیاید، محبوب می شود.
به نظر من مشکل جمهوری اسلامی با آنگ سان سوچی، جایزه صلح نوبل او نیست بلکه مسیری ست که او طی کرده است. آنگ سان سوچی بعد از کودتای نظامیان، تا همین چندی پیش در حصر خانگی و محدودیت بود. اما بعد از پانزده سال، سرانجام از بازداشت خانگی بیرون آمد و حال در مجلس حضور دارد.
این روایت برای تان آشنا نیست؟ حکومت جمهوری اسلامی ایران نزدیک دو سال است که دو تن از چهره های سابقا خودی و حالا منتقد را در منزل شان زندانی کرده است.
به نظر می رسد مقامات تهران الگوی «سوچی» را برای خود خطرناک می بینند پس همانطور که مدعیان حقوق بشر «بد» هستند، خانم سوچی هم باید «تخریب» شود.
 
اگر واقعا نسل کشی در برمه روی می داد، سکوت سازمان های بین المللی، کشورهای مدافع حقوق بشر و آنگ سان سوچی  به اعتبار آنها ضربه  می زد. تنها اشتباه جمهوری اسلامی این بود که جنایت در این ابعاد رخ نداده است. در واقع خشونت قومی – قبیله ای به مرگ عده ای مسلمان و لابد عده ای از بوداییان منجر شده است. نه بیشتر. آن هم در شرایطی که جامعه جهانی، چندانی که جمهوری اسلامی سعی در القای آن دارد، ساکت نبوده است.
 
واکنش های بین المللی
آنچه در برمه اتفاق افتاد کمی دیرتر از انتظار به رسانه های بین المللی رسید. شاید بخاطراینکه این روزها عمده تمرکز رسانه ها به وقایع خاورمیانه و شمال آفریقاست. تقریبا دو سال است که اغلب رسانه های مطرح دنیا سعی می کنند در پوشش خبرها در کشورهایی چون تونس، مصر، لیبی و سوریه ، از دیگری جلو بیفتند.
حال به این مشکل، کمبود منابع خبری در برمه را هم بیافزایید.
با این حال برعکس تبلیغات رسانه ها و مقام های جمهوری اسلامی، سازمان های بین المللی بی تفاوت به وقایع این کشور و اختلافات قومی روی داده، نیستند. مثلا در این خبر بی بی سی فارسی یادآوری شده که سازمان ملل خواستار تحقیق مستقل درباره خشونت های برمه شده است.
یا در این لینک می بینید که رفتار با مسلمانان برمه زیر ذره بین سازمان های حقوق بشر است.

 واقع گرا ها
حال که از سوء استفاده تبلیغی برخی مقامهای جمهوری اسلامی و سایت های دولتی گفتم، بگذارید در مقابل آن، به برخی مسولان و سایت ها هم اشاره کنم که اسیر جو زدگی نشدند و سعی کردند نگاه واقعی تری به ماجرا داشته باشند.
سایت بازتاب؛ این سایت روز سوم مرداد در مطلبی نوشت که «به داد مسلمانان مظلوم میانمار برسید، اما جوزده نشوید؛ کشته ها ۱۶۰ نفرند، نه ۵۰هزار!»
هر چند در بخش هایی از مطلب مطامع سیاسی خود را مطرح کرد اما اینکه در میان غوغای برخی سایت ها مبنی بر «نسل کشی در میانمار»، یک وب سایت، در مطلبی به واقعیت اشاره می کند، اقدامی درست و به نظر من شجاعانه است.
علی اکبر صالحی: وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی هم سعی کرد واقعی تر به ماجرا نگاه کند. بعد از جنجال و مظلوم نمایی مسولان ، مقامات و عمدتا ائمه جمعه شهرهای مختلف، روز چهارم مرداد، علی اکبر صالحی به مجلس رفت و سعی کرد آماری واقعی تر اعلام کند. این بخشی از توضیحات او در مجلس است:
«... آمار کشته شدگان این درگیری ها از ۷۰ نفر اعلام شده است و در بیشترین حد ۱۲۰۰ نفر اعلام شده است. البته سفارت ما در بانکوک که کشور میانمار را نیز پوشش می دهد در گزارش خود تعداد کشته شدگان این درگیری از هر دو طرف را ۴۰۰  نفر اعلام کرده است.... البته در رسانه های ما آمارهای غیرواقعی داده شده و حتی گفته اند که در این حوادث ۵۰ هزار نفر کشته شدند که اگر چنین بود یک نسل کشی اتفاق افتاده بود در حالی که آمارها چنین چیزی را نمی گویند البته دولت ایران توسط سخنگوی وزارت خارجه مراتب اعتراض خود را به این حادثه اعلام کرده است...»

کليد واژه: خامنه ای, برمه, میانمار, نسل کشی, اختلافات قومی, علی اکبر صالحی, سایت بازتاب


چرا دیده‌بان؟

بعضی ها وقتی با عبارت «دیده‌بان» مواجه می شوند، یاد جنگ می افتند؛ بخصوص یاد فیلم «دیده‌بان» از «ابراهیم حاتمی‌کیا»، کارگردان ایرانی. سال ۶۷، هنوز جنگ تمام نشده بود که حاتمی کیا روایت یک دیده‌بان را به سینما آورد. اما اینجا خبری از جنگ نیست. دیده‌بان وبلاگی ست که می خواهد خبرها و حواشی آن را زیر ذره بین قرار دهد.

خیلی از خبرها حواشی و ابعادی دارند که هرگز رسانه ها فرصت نمی کنند به آن بپردازند. گاهی هم آنقدر سرعت رویدادها – مثلا ایران – زیاد است که بعضی خبرهای به ظاهر معمولی، قربانی اهمیت دیگر خبرهای با اهمیت تر می شوند.

اهمیت؟ روزنامه نگاری و خبر متکی به سلیقه نیست. یعنی سعی می کند که نباشد. قاعده، اصول و چهارچوب هایی دارد که براساس آن خبرنگار یا روزنامه نگار تصمیم می گیرد و اقدام می کند. یا برعکس، گاهی خبری را جدی نمی گیرد چون با قاعده و اصول این حرفه نمی خواند، پس اقدامی نمی کند. 

یک مثال بزنم. در روزهای پر التهاب بعد از انتخابات سال  ۸۸ در ایران، مرگ ناگهانی مایکل جکسون خواننده فقید آمریکایی موجب شد رسانه های آمریکایی کمتر به خبرهای ایران بپردازند. سه سال گذشته اما هنوز از برخی می شنوم که چرا رسانه های آمریکایی خبر مرگ این هنرمند را به خبر اعتراض ها در ایران ترجیح دادند.

پاسخ ساده است. مخاطب آمریکایی انتظار داشت رسانه ها به مرگ یکی از چهره های مشهور معاصر آمریکا بپردازد. اما مخاطب ایرانی چطور؟ شاید برای عده ای در ایران هم این خبر مهم بود اما خیلی ها می خواستند خبرهای اعتراض ها و وقایع بعد از انتخابات را بشنوند.
می بینید؟ به همین سادگی مساله «مکان و جغرافیا» می تواند ارزش رویدادها را متفاوت و حتی وارونه کند. اگر یک رسانه آمریکایی در آن مقطع همچنان خبرهای ایران را در صدر خبر خود قرار می داد، خیلی زود با واکنش مخاطبان آمریکایی اش روبرو می شد. برعکس ، اگر رسانه ای که برای ایران خبر پخش می کرد، مرگ مایکل جکسون را در صدر خبرهایش می نشاند، از سوی مخاطب ایرانی مورد انتقاد قرار می گرفت که «من الان می خواهم در مورد وقایع ایران بشنوم».

قصد وبلاگ دیده‌بان مقایسه است: نحوه انتشار خبر در رسانه های مختلف، سلیقه متفاوت مخاطبان و سوژه های خبری در رسانه ها.
 
دیده‌بان، مانند برج‌های دیده‌بانی، از بالا به کسی نگاه نمی کند. اتفاقا همین پایین و دم دست است اما پایه اش، اصولی دارد. «درستی»، «بی طرفی» و «کامل بودن» خبر.

کليد واژه: دیده بان، بلاگ، سیگارچی

 

در حال بارگذاری، لطفأ صبر کنید ...
آرشيو نظرسنجی های قبلی