گوناگونی | محلی برای همگی

05 فوريه 2009

زبان خیانت

 
بزرگنمائی عکس
ها جین یک نویسندۀ آمریکایی چینی تبار

نوشتۀ ها جین[1]

ها جین یک نویسندۀ آمریکایی چینی تبار است که در چین به جهان دیده گشود.  در سال 1984 میلادی به ایالات متحده کوچ کرد و نوشتن رمان را به زبان انگلیسی آغاز نهاد. او تا کنون پنج رمان نوشته است که  از آن میان می توان به آثار زیر اشاره کرد:   "یک زندگی آزاد" (سال 2007 میلادی)، "انتظار" (سال 1999 میلادی)، که برنده "جایزۀ ملی کتاب" شد، و "زبالۀ جنگ" (سال 2005 میلادی) که جایزۀ "پن/فالکنر"[2] را ربود.

این مقاله، گزیده ای از کتاب "نویسنده به منزلۀ مهاجر" (سال 2008 میلادی) است که مجموعه ای از "سلسله سخنرانی های کمپبل[3]" است که توسط ها جین در دانشگاه رایس ایراد شده اند.

واژۀ متضاد با "خیانت،" "وفاداری" است. نویسندۀ مهاجر که با این کلمات راحت نیست، احساس گناه می کند زیرا در وطنش حضور فیزیکی ندارد، یعنی چیزی که به طور معمول از جانب بعضی از هموطنانش، "ترک وطن" تلقی می شود. اما حد اعلای خیانت تصمیم به نوشتن به زبانی دیگری است. صرف نظر از چگونگی تلاش نویسنده  برای معقول جلوه دادن و توجیه بهره گیری از یک زبان خارجی ، این اقدامی خیانتکارانه است که او را با زبان مادریش بیگانه و توان آفر ینندگی اش را به سوی زبانی دیگر هدایت می کند. این خیانت زبانی، بالاترین گامی است که نویسندۀ مهاجر جرأت برداشتن آن را به خود می دهد؛ پس از آن، هر اقدامی در جهت بیگانگی، ناچیز  تلقی می شود.

از نظر تاریخی، این همیشه فرد بوده است که به خیانت به کشورش متهم شده است. چرا موضوع را وارونه نکنیم و کشور را به خیانت به فرد متهم نسازیم؟ در هر حال بیشتر کشورها از خیانتکارانی عادی، به شهروندان خود بوده اند. بدترین جرمی که کشور نسبت به نویسنده مرتکب می شود این است که او را از نوشتن با صداقت و شرافت هنری ناتوان سازد.

یک نویسنده تا زمانی که بتواند، در حیطۀ زبان مادری خود به عنوان قلمروی امن، باقی خواهد ماند. نویسندۀ آلمانی، و.گ. زبالد[4]، مدتی بیش از سه دهه در انگلستان زیست و تدریس کرد و هر دو زبان انگلیسی و فرانسه را به خوبی می دانست اما همیشه به زبان بومی خود می نوشت. وقتی که از او پرسیدند که چرا زبان نویسندگیش را به انگلیسی تغییر نمی دهد پاسخ داد که این کار ضرورتی ندارد. دلیل چنین پاسخی باید این باشد که زبان آلمانی، یک زبان عمدۀ اروپایی است که امکان برگردان آثار وی از آن زبان به زبان های اروپایی دیگر بدون دشواری زیاد، امکان پذیر است. در مقابل، نویسندۀ فرانسوی - چک یعنی میلان کوندرا[5]، زمانی که سنش از شصت سال فراتر رفته بود نویسندگی به زبان فرانسه را آغاز کرد. شاید چنین تلاش قهرمانانه ای حاکی از نوعی از بحران بود که این رمان نویس را بر آن داشت تاچنین به تغییری جدی دست یازد. اگر داستانی را که کوندرا بتازگی به زبان فرانسه نوشته با کتاب هایی که وی پیش از این به زبان چک نوشته است مقایسه کنیم، در می یابیم که نثر اخیر، پس از "فناناپذیری"، بسیار رقیق تر است. با این حال، استفادۀ وی از زبان فرانسه، ماجرای ادبی شجاعانه ای است که با روحی خستگی ناپذیر دنبال می شود. درست همانطور که راوی یکی از  داستان های به نام "جاهلیت"، بازگشت اودیسه[6] را به ایتاکا[7] به منزلۀ پذیرش "فناپذیری حیات" می انگارد، کوندرا نیز نمی تواند پشت کند و اودیسۀ خود را ادامه دهد. همین مطلب می تواند دلیل این سخن وی را نیز که "فرانسه وطن دوم من است" توضیح دهد.

از من هم پرسیده اند که چرا به زبان انگلیسی می نویسم. من غالباً پاسخ می دهم: «برای زنده ماندن.» مردم تمایل دارند که "زنده ماندن" را با "کسب معیشت" مترادف بگیرند و انگیزۀ متواضعانه، و در عین حال پست، مرا بستایند. در حقیقت، ادامۀ زندگی مادی تنها یک روی تصویر است. روی دیگر تصویر همانا وجود داشتن، به معنی یک زندگی با معنا است. وجود داشتن همچنین به معنی بردن بهترین بهره  از زندگی   و دنبال کردن آرزوی خویش است.

حق نسخه برداری محفوظ. سال 2008 میلادی. انتشارات دانشگاه شیکاگو. همه حقوق محفوظ است.

 

[1]. Ha Jin
2. PEN/Faulkner
3. Campbell
4. W.G. Sebald
5. Milan Kundera
6. Odysseus
7. Ithaca

 

 

با پيوندهای روبرو نشانه بگذاريد:     اين چيست؟