راهنمای انتخابات 2008 | انتخابات 2008

25 سپتامبر 2008

باراک اوباما: آمادگی برای پذیرش مسئولیت

 

سناتور باراک اوباما در اجتماع انتخابات مقدماتی در سنت پل، مینه سوتا، در ژوئن 2008

نوشتۀ: دومینیک د پاسکواله

کاندیدای دموکرات انتخابات ریاست جمهوری، جوانی و طراوت، نفوذ کلام، و تاریخچۀ زندگی شخصی جذابی را برای فعالیت های انتخاباتی سال 2008 به ارمغان می آورد. اوباما با حمایت از ایجاد تغییر در سیاست های داخلی و خارجی آمریکا، موفق شد نامزدی ریاست جمهوری را از سوی حزبش کسب کند.

دومینیک د پاسکواله، نویسنده ای مستقل است که قبلا به عنوان یکی از مقام های وزارت خارجه در غنا، کنیا، برزیل، بوسنی، سنگاپور، و اسلوونی خدمت کرده است.

زندگینامۀ منحصر به فرد باراک اوباما، و فعالیت های موفقیت آمیز او در کسب نامزدی مقام ریاست جمهوری از سوی حزب دموکرات، فصل تازه ای در سیاست های آمریکا گشوده است.

داستان زندگی اوباما، اولین کاندیدای آمریکایی آفریقایی تبار که موفق شد نامزدی انتخابات را از سوی یکی از احزاب عمدۀ آمریکا کسب کند، شباهتی به زندگی نامزد های قبلی انتخاباتی ندارد. او فرزند دو رگۀ پدری از اهالی کنیا و مادری سفیدپوست در مرکز آمریکا است. اوباما با ارائۀ نطقی کوبنده در طی کنوانسیون ملی دموکرات ها در سال 2004، در سطح کشور شهرت یافت، او در همان سال به عنوان سناتور ایلینوی انتخاب شده بود. تنها چهار سال بعد، اوموفق شد به قلۀ پرجمعیت وزنه های اصلی دموکرات صعود کرده و نامزدی حزب را برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و راه یافتن به کاخ سفید، به دست آورد. اوباما، با لحن شسته رفته، فصاحت کلام و سخنوری خود مایۀ نشاط و امیدواری است، و با قابلیت خود در الهام بخشیدن به رأی دهندگان جوان و برانگیختن اشتیاق آنان، و نیز استفادۀ آزموده و سنجیده از اینترنت به عنوان ابزار فعالیت سیاسی خود، یک کاندیدای قرن بیست و یکمی به معنای واقعی است. او مهارت هایی که در میان همۀ کاندیدا ها به طور مشترک وجود دارد را نیز از خود بروز داده است، از جمله وارد شدن در کارزار قدیمی سیاسی و پشت سرگذاردن پنج ماه تمام در گیر و دارهای انتخابات مقدماتی و شکست مهمترین رقیب خود، سناتور هیلاری رادهم کلینتون.

اوباما در مبارزات انتخاباتی خود بر دو موضوع عمده تأکید دارد: تغییر شیوۀ سنتی واشنگتن در پیشبرد فعالیت در کشور، و در خواست استمداد از آمریکاییان با اندیشه و پیشینۀ اجتماعی و نژادی مختلف، برای متحد شدن با یک دیگر جهت نیل به آنچه مصلحت عموم است.

اوباما در سخنرانی سال 2004 خود در طی کنوانسیون ملی حزب دموکرات، چنین گفت، ما آمریکای لیبرال و آمریکای محافظه کار نداریم – ما ایالات متحدۀ آمریکا را داریم. ما آمریکای سیاه و آمریکای سفید، و آمریکایی ِ لاتینی و آمریکاییِ آسیایی نداریم؛ ما ایالات متحدۀ آمریکا را داریم. ... ما همه یک ملت هستیم که سوگند وفاداری به پرچم را خورده ایم، ما همه مدافع ایالات متحدۀ آمریکا هستیم.

سال های نخست

والدین اوباما دارای پیشینه های کاملا متفاوتی بوده اند. مادرش، آن دانهام، در شهر کوچکی در کانزاس متولد و بزرگ شده بود. بعد از نقل مکان خانواده اش به جزایر هاوایی، او با باراک اوبامای پدر آشنا شد، دانشجوی بورسیۀ کنیایی که در دانشگاه هاوایی ثبت نام کرده بود. آن دو در سال 1959 ازدواج کردند و در 4 اوت 1961، باراک اوبامای پسر در هونولولو متولد شد. دو سال بعد، اوبامای پدر خانواده اش را ترک کرد، در وهلۀ اول به خاطر ادامۀ تحصیل در دانشگاه هاروارد و بعد هم به دلیل اشتغال در منصب کار شناس اقتصادی دولت در کنیا. اوبامای جوان تنها یک بار دیگر، در ده سالگی موفق به دیدن پدرش می شود.

وقتی اوباما شش ساله بود، مادرش مجددا ازدواج می کند، و این بار، با مردی از اندونزی که در کار نفت بود. این خانواده به اندونزی نقل مکان می کند، و اوباما چهار سال در جاکارتا، پایتخت کشور، به تحصیل می پردازد. او بعدها به هاوایی بازمی گردد و تحصیلات دبیرستانی خودش را ادامه می دهد و در این مدت با پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود زندگی می کند.

اوباما در اولین کتابش موسوم به رؤیا هایی دربارۀ پدرم، این دوره از زندگی خودش را متلاطم تر از دوران عادی بلوغ توصیف می کند و آن را به دلیل مبارزه اش برای بهتر شناختن میراث دو نژادی اش می داند که در آن زمان در ایالات متحده تقریبا غیر معمول بود. ریشه داشتن در فرهنگ سیاه و سفید، شاید به گسترش دید اوباما که آن را در سال های بعد در سیاست هم پیاده کرد، تأثیر داشته است؛ او کسی است که هر دو دیدگاه را به خوبی درک می کند.

کاساندرا باتس، هم دوره ای او در دانشکدۀ حقوق، به لاریسا مک فارکر یکی از نویسندگان نشریۀ نیویورکر اظهار داشت، باراک قابلیت خارق العاده ای در تلفیق واقعیات متضاد و ایجاد انسجام در آن را دارد. این موضوع از بزرگ شدن در یک خانوادۀ سفید پوست و بعد روبرو شدن با جهان به عنوان یک سیاهپوست، ناشی می شود.

اوباما بار دیگر هاوایی را برای ادامۀ یک دوره تحصیل دو ساله در دانشکدۀ اوکسدنتال واقع در لس آنجلس، ترک کرد. او بعد به نیویورک رفت و در سال 1983 مدرک کارشناسی خود را در رشتۀ هنر از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد. اوباما در یکی از سخنرانی های اولیۀ خود، طرز فکر آن زمان خود را این گونه توصیف می کند: ...  از زمانی که فارغ التحصیل شدم، فکر غریبی در سر داشتم – که برای ایجاد تغییر، با تودۀ مردم کار خواهم کرد.

آغاز خدمت دولتی

اوبا ما در پی یافتن هویت خود و دنبال کردن مسیر هدفمندی در زندگی، کار خود به عنوان نویسندۀ مالی یک شرکت مشاور بین المللی در نیویورک را ترک کرد و در سال 1985 به شیکاگو رفت. در آن جا به برنامه ریزی برای اتحاد کلیساهای محلی در بخش جنوبی شهر مشغول شد؛ این بخش شهر جزء محله های فقیر نشین آفریقایی آمریکایی بود که از یک مرکز تجمع کارخانجات، تبدیل به محله ای با اقتصاد خدماتی شده بود.

اوباما سال ها بعد، طی سخنرانی خود برای اعلام شرکت در انتخابات، گفت، در این محلات بود که مفید ترین آموخته ها را یاد گرفتم و به معنای واقعی ایمان مسیحی خود پی بردم.

اوباما از موفقیت های ملموسی در این دوره از کارش برخوردار بود، او به ساکنان منطقۀ جنوب شهر امکان اظهار نظر در مورد مسائل مربوط به پیشرفت اقتصادی، کارآموزی، و تلاش برای پاکیزه کردن محیط زیست را داده بود. او شغل خود را به عنوان یک برنامه ریز جامعه تلقی می کرد، و شهروندان عادی را بسیج می کرد تا در استراتژی های ایجاد توانمندی سیاسی و اقتصاد? که از رده های پایین اجتماع اعمال شود، شرکت داشته باشند.

بعد از سه سال در این شغل، اوباما به این نتیجه رسید که برای بهبود واقعی این جوامع محروم، باید در سطوح بالاتر قانون و سیاست به فعالیت بپردازد. همزمان، او به تحصیل در دانشکدۀ حقوق دانشگاه هاروارد هم اشتغال داشت، و در آن جا به عنوان اولین مدیر نشریۀ حقوقی معتبر هاروارد انتخاب شد و معروفیت پیدا کرد، او با بالاترین نمره و امتیاز در سال 1991 از این دانشگاه فارغ التحصیل گردید.

دیوید اکسلرود، که اکنون استراتژی فعالیت های انتخاباتی او را در دست دارد، گفت، اوباما با برخورداری از این صلاحیت ها، هر کاری را که اراده می کرد می توانست انجام دهد. اوباما به محل سکونت خود، شیکاکو بازگشت و در زمینۀ حقوق مدنی مشغول به کار شد و در دانشگاه شیکاگو به تدریس قانون اساسی پرداخت. در سال 1992، او با میشل رابینسون، که او نیز فارغ التحصیل حقوق از هاروارد بود، ازدواج کرد و در ضمن برای ثبت نام از رأی دهندگان در جبهۀ دموکرات و کمک به کاندیدا های آن حزب، از جمله بیل کلینتون نیز فعالیت می کرد.

اوباما با وفاداری به خدمت در دولت، تصمیم گرفت در سال 1996 برای اولین بار وارد رقابت های سیاسی شود، که این امر موجب کسب کرسی سناتوری در مجلس سنای ایالت و برای شهر شیکاگو گردید. این کار از خیلی جهات به کار سابق او در برنامه ریزی جامعه شباهت داشت، و اوباما همان دیدگاه وسیع را در سیاست مورد استفاده قرار داد، یعنی نقش سیاستمدار به عنوان فردی که نمایندۀ تلاش تودۀ های مردم و فراهم آورندۀ اتحاد میان مردم است.

او در آن هنگام می گفت، هر آفریقایی آمریکایی که از تبعیض نژادی به عنوان مانعی در برابر موفقیت های ما صحبت به میان می آورد، اگر با نیرو های بزرگتر اقتصادی که برای همۀ کارگران - سفید پوست، اهل آمریکای لاتینی و آسیایی -  عدم امنیت شغلی ایجاد می کنند وارد مبارزه نشود، معلوم است که راه اشتباهی را طی می کند. از اقدامات او در طول هشت سال دورۀ سناتوری در ایالت ایلینوی، اصلاح امور مالی فعالیت های انتخاباتی، بخشودگی مالیاتی برای اقشار کم درآمد، و ارتقای نظام قضایی در دادگاه های جنایی ایالت بود.

صحنۀ ملی

در سال 2000، اوباما برای اولین بار وارد مبارزات انتخاباتی برای ورود به کنگرۀ آمریکا گردید، و برای جایگزین نمودن بابی راش، نمایندۀ ایلینوی از حزب دموکرات در مجلس نمایندگان، با شکست روبرو شد. او که از این شکست نامتوازن دربرابر راش مأیوس شده بود، و در جستجوی راهیابی به مراکز قدرت و تصمیم گیری بزرگتر از ایلینوی بود، فکر خود برای شرکت در انتخابات سنا را با میشل درمیان گذاشت؛ او برای پیشبرد کار سیاسی خود این بار یا موفق می شد و یا دست از رقابت کشیده و به کار خود در سنای ایلینوی ادامه می داد. دررقابت های سال 2004، سنای آمریکا که سال قبل در ایلینوی شرکت کردن در آن برای همه آزاد شده بود، پیتر فیتزجرالد عضو جمهوریخواه وقت، اعلام کرد که برای انتخابات مجدد اقدام نخواهد کرد. هفت نفر دموکرات وهشت نفر از جمهوریخواهان در انتخابات مقدماتی حزب های خود برای نامزدی عضویت در سنا شرکت کردند. اوباما در حالی که برندۀ تعداد بیشتری  آرا – 53 درصد –  نسبت به جمع آرای رقیبان خود شده بود، به سهولت نامزدی برای سناتوری را از سوی حزب خود کسب کرد.

در آن هنگام، جمهوری خواهان با اختلافی جزئی، یعنی 51 کرسی از 100 کرسی سنا، دارای اکثریت بودند و دموکرات ها این رقابت را برای دردست داشتن سنا بسیار حساس تلقی می کردند (و در واقع تنها در سال 2006 بود که کنترل سنا را دوباره در اختیار گرفتند). با هدف تقویت فعالیت های اوباما از طریق محول کردن یک نقش برجسته به او، و به دلیل مهارت او در سخنوری و تأثیر مثبتی که در جان کری، کاندیدای حزب دموکرات گذاشته بود، کری تصمیم گرفت او را به عنوان سخنران اصلی کنوانسیون انتخاب کند.

سخنرانی اوباما، با لحن تاثیر خود که به تدریج اوج می گرفت، دربارۀ پشت سر گذاردن اختلافات حزبی و استقبال از "سیاست امید" به جای در پیش گرفتن سیاست بدبینی، حاضران در کنوانسیون را به تحرک واداشته، و از او در رسانه ها به عنوان ستارۀ درخشان حزب دموکرات یاد می شد. او به زودی در رقابت های سنا که در پاییز آن سال در جریان بود، با به دست آوردن 70 درصد از آرای مردمی، برنده شد. هر چند آن سال آشفتگی میان جمهوری خواهان ایلینوی در این امر بی تأثیر نبود، اما پیروزی اوباما در جای خود، با برنده شدن در 93 ناحیه از 102 ناحیۀ ایالتی، و به دست آوردن آرای سفیدپوستان با اختلاف دو به یک، واقعا قابل توجه بود.

وجهۀ اوباما به عنوان نسل تازۀ سیاستمداران، و کسی که قادر بود اختلافات سنتی نژادی را پشت سر گذارد، به سرعت رو به افزایش بود. ویلیام فنیگن، نویسندۀ شرح حال اوباما در نشریۀ نیویورکر، در توصیف مهارت اوباما در اختیار کردن سبک بیان مخاطب خود نوشته بود، اوباما به زبان همۀ آمریکایی ها تسلط دارد. اوباما خودش توضیح داد که چگونه با رأی دهندگان سفید پوست ارتباط برقرار می کند.

اوگفت، من آن ها را می شناسم. آن ها پدربزرگ و مادربزرگ من بوده اند. ... رفتارشان، حساسیت هایشان، معنی درست وغلط در نظر آن ها – کاملا برای من آشناست.

در سنا، رکورد آرای اوباما مطابق با جناح لیبرال حزب دموکرات بود. یکی از نقاط عطف در موضع گیری های او، انتقاد از جنگ عراق است که به یک سخنرانی او در سال 2002 برمی گردد، یعنی زمانی که هنوز جنگ حتی آغاز نشده بود، او در آن زمان هشدار داد که اقدام نظامی نه بر مبنای اصول، که بر مبنای سیاست خواهد بود. او برای تحکیم استانداردهای اخلاقی در کنگره هم تلاش کرده است، برای افزایش توجه لازم به سربازان سابق، و نیز افزایش به کارگیری سوخت تجدیدپذیر.

شرکت در رقابت های ریاست جمهوری

مبارزات طولانی انتخابات مقدماتی حزب دموکرات در سال 2008 همراه با انتخابات و انجمن های حزبی در تمامی 50 ایالت، از بسیاری جهات مهم بود. کاندیدا های آفریقایی آمریکایی و کاندیداهای زن قبلا هم در این رقابت های سیاسی شرکت کرده بودند، اما این بار، هر دو پیشتاز، یکی آفریقایی آمریکایی بود و یکی زن. همان طور که اوباما و هفت تن مدعی دیگر ریاست جمهوری در سال 2007 خود را آماده می کردند، آمار نظر سنجی ها اوباما را به طور منظم بعد از کاندیدای مورد علاقۀ همه، هیلاری کلینتون قرار می داد. اوباما در مراحل اولیۀ فعالیت های خود با گردآوردن طرفداران زیاد، مخصوصا میان جوانان، رفتن میان تودۀ مردم، و جمع آوری کمک های مالی از طریق اینترنت، موفقیت های زیادی کسب کرد.

جبهۀ کلینتون از مزایای بیشتری برخوردار بود زیرا او فردی باسابقه در فعالیت های سیاسی محسوب می شد و به همین جهت شناخته شده تر بود و درسطح ایالات از جانبداری رهبران دموکرات نیز بهره داشت، و به همین خاطر، جبهۀ اوباما باید تدابیر استراتژیک نوینی برای خنثی کردن این امتیازات اتخاذ می کرد: هدف قرار دادن ایالاتی که برای انتخاب کاندیدای خود به جای انتخابات مقدماتی از انجمن های حزبی استفاده می کردند، و نیز فشار تبلیغاتی وارد کردن به ایالات کوچکتر که معمولا در انتخابات عمومی به جمهوری خواهان رأی داده بودند. این رویکرد از سیستم خاص حزب دموکرات بهره می گرفت – یعنی تعلق اعضای هیئت انتخاباتی به کاندیدا، به نسبت تعداد آرای او- که بر عکس سیستم جمهوری خواهان مبتنی بر تخصیص کلیۀ آرای هیئت انتخاباتی به برندۀ هر ایالت، بود.

این استراتژی کارایی خود را با تشکیل اولین انجمن حزبی کشور در آیوا در تاریخ 3 ژانویۀ 2008، نشان داد یعنی زمانی که اوباما پیروزی قاطعی علیه کلینتون کسب کرد. پیروزی در آیوا قواعد بازی را تغییر داد؛ همان طور که واشنگتن پست دربارۀ آن نوشت، "شکست کلینتون ... و قرار گرفتن اوباما در برابر او به عنوان رقیب اصلی، روند رقابت ها را دگرگون نمود – او تنها کاندیدایی بود که با پیام خود، تشکیلات منظم، و منابع مالی، می توانست پیشگام بودن کلینتون را به چالش بکشد.

کارایی استراتژی اوباما در "سه شنبۀ بزرگ" هم خود را نشان داد – روزی که انتخابات مقدماتی در 5 فوریه، به طور همزمان در 22 ایالت برگزار می شد – که اوباما با کلینتون مساوی، و رأی ایالات کشاورزی غرب وجنوب را از آن خود نمود. و بار دیگر، هنگامی که اوباما 10 برد پیاپی در ماه فوریه به دست آورد، و در این شرایط به لحاظ تعداد انتخاب کنندگان به قدری از کلینتون جلو افتاده بود که جبران این فاصله برای کلینتون ممکن نبود.

وبالاخره در سوم ژوئن، دقیقاً پنج ماه بعد از آغاز رقابت ها، این مسابقۀ توان فرسا به پایان رسید. توأم شدن پیروزی در مونتانا و جانبداری نمایندگانی که متعهد نبودند، برای اوباما اکثریت نمایندگانی که برای نامزدی از سوی حزب نیاز داشت را به ارمغان آورد.

اوباما همان شب و طی گرد همایی برای پیروزی، به هوادارانش گفت، از آن جا که شما تصمیم گرفتید خود را به به تردید ها و واهمه هایتان نسپارید و در عوض به بزرگترین امید ها و والا ترین آروزهایتان روی کردید، امشب نشانگر پایان یک سفر طولانی و آغاز سفری دیگر است.

ریاست جمهوری اوباما

در صورتی که اوباما به مقام ریاست جمهوری انتخاب شود، یکی از جوان ترین رؤسای جمهور خواهد بود. او در پایان دو دهۀ 1946 و 1964 که دوران افزایش زاد و ولد  بود به دنیا آمده است و اولین رییس جمهوری خواهد بود که در دهۀ 1980 به بلوغ رسیده است، که این خود نوعی تغییر است. در شرایطی که اومتولد شد، خبری از آشفتگی های دهۀ 1960، که نسل دوران رشد زیاد جمعیت را شکل داد، نبود. اوباما یک بار در مورد انتخابات سال های 2000 و 2004 که کاندیدا هایی متعلق به نسل بعد از جنگ داشت، گفته بود، "من گاهی تصور می کردم که مشغول تماشای نمایشی از روحیۀ نسل متعلق به دوران رشد زیاد جمعیت هستم – داستانی که ریشه در کینه های کهنه و دسیسه چینی برای انتقام در کالج های قدیم داشت – و در صحنۀ ملی به اجرا در آمده بود."

شعار های اوباما، "تغییری که می توانیم باورش کنیم" و "تغییری که به آن نیاز داریم"، بازتاب تکیۀ فعالیت های او بر هدایت کردن ایالات متحده در مسیری دیگر است. اوباما از یک جدول زمانبندی ثابت برای برگرداندن نیرو های نظامی از عراق حمایت کرده است، هر چند که موافق است تعدادی را برای آموزش های نظامی و مأموریت های ضد تروریستی در آن جا باقی خواهد گذارد. از دیگر موضع گیری های او در سیاست خارجی افزایش نیرو های نظامی در افغانستان و کمک بیشتر به توسعه در این کشور است، تعطیل ساختن زندان خلیج گوانتانامو که به بازداشت شدگان متهم به تروریسم اختصاص دارد، و افزایش تلاش در جهت منع گسترش سلاح های هسته ای. در داخل، اوباما قصد دارد 150 میلیارد دلار در مدت 10 سال به ایجاد فن آوری تولید انرژی پاک اختصاص دهد، از دیگر برنامه های او، افزایش سرمایه گذاری درآموزش و پرورش و زیر ساخت ها است، به نحوی که اقتصاد آمریکا را در جهان، رقابتی تر کند، و همین طور افزودن مالیات به هزینه های دولتی.

به نوشتۀ ملیسا مک فارکر از نشریۀ نیویورکر، در مورد جاذبۀ اوباما در میان جناح های سیاسی، رکورد آرای اوباما از لیبرال ترین آرا در سنا بوده است، اما همیشه مورد خوشایند جمهوری خواهان نیز قرار گرفته است، شاید به این خاطر که اهداف لیبرال خود را به زبان محافظه کاران مطرح می کند.

او نوشته بود، اوباما در دید خود نسبت به تاریخ، و در احترام به سنت ها، و در تردید خود به این که جهان می تواند تغییر کند اما با روندی بسیار آهسته، بسیار محافظه کار است.

اوباما در صورت برد یا باخت در انتخابات ماه نوامبر، بدعت گذار نظرهای تازه ای در سیاست آمریکا بوده است. نامزدی او در انتخابات درست زمانی بود که مردم به تحولاتی اساسی در مسیری که کشور حرکت می کرد، نیاز داشتند. ای. جی. دیون، ستون نویس سیاسی واشنگتن پست، شاید خوش اقبالی تلاقی میان نامزدی اوباما برای ریاست جمهوری و روح زمانه در آمریکا را خوب توصیف کرده باشد:

"دستور روز، تغییر بود، نه تجربه. پر ارزش ترین حسن سخنوری در فعالیت های سیاسی، کندن و بردن بود، نه خبرگی در پرداختن به جزئیات. ارزشمند ترین وعده، قطع رابطه با گذشته بود، نه  فقط باز گشت به روز های بهتر."

The opinions expressed in this article do not necessarily reflect the views or policies of the U.S. government.

با پيوندهای روبرو نشانه بگذاريد:     اين چيست؟