گوناگونی | محلی برای همگی

13 فوريه 2008

مهاجرت و تاریخ آمریكا

 

آمریكای امروز، ما حصل مهاجرت دهها میلیون انسانی ا ست كه طی چهار قرن اخیر به این کشور آمده اند. مهاجران به قصد برپائی زندگی و كسب و كاری نو پا به این جهان نو آمدند، و سرانجام نیز هم خود و هم كشورشان ثمره تلاش مجدانه آنها را دیدند.

 

هاسیا داینر استاد تاریخ دانشگاه نیویورك در شهر نیویورک.

 

میلیونها زن و مرد از سراسر دنیا تصمیم به مهاجرت به آمریكا گرفته اند. این یکی از عوامل اصلی در امر توسعه این کشورمی باشد.  در اینجا با فرایندی روبروئیم كه برای ریشه های پیش ملی آن، پیدایش آن به عنوان كشوری نو و ملتی مستقل، و تبدیل آن از كشوری دور افتاده به یك ابرقدرت جهانی، بویژه از لحاظ رشد اقتصادی امری اساسی محسوب می شود. مهاجرت بود كه كشوری به نام ایالات متحده آمریكا را شكل داد.

 

همچون بسیاری دیگر از جوامع مهاجرتی، آمریكا نیز پیش از رسیدن به استقلال و پس از آن بیشتر به تازه واردان از كشورهای دیگر و نیز زمینهای نسبتاً باز و خالی از سكنه خود متكی بود. كانادا، افریقای جنوبی، استرالیا، نیوزلند و آرژانتین و نیز چند كشور دیگر از کشورهایی هستند که چنین واقعیت تاریخی را تجربه کرده اند. 

 

در همه این موارد، قدرتهای پادشاهی با ادعای حق مالكیت این سرزمینها، دارای دو عامل از سه عامل تعیین كننده در موفقیت در استخراج منابع از مستعمره های خود بودند. آنها برخوردار از زمین و سرمایه، اما محروم از منابع انسانی بودند كه به زراعت، چوب بری، كار در معدن، شكار و موارد مشابه آن بپردازند. استعمارگران كارگران بومی را با موفقیتی كم و بیش به كار گماشتند و شكل دهنده تجارت بردگان افریقائی شدند و از این گذر میلیونها مهاجر را، خلاف خواست خود، به این جهان نوی دورافتاده آوردند.

 

با این حال، مهاجرت نه تنها عاملی اساسی در رشد و توسعه آمریكا، بلكه همچنین شكل دهنده ماهیت اجتماعی آن نیز شد. تاریخ این كشور شامل پنج دوره زمانی مختلف است، كه هر یك دارای درصد متفاوتی از مهاجرت بدان می شود. هر یك از این دوره ها نمایانگر و نیز شكل دهنده ماهیت اساسی اجتماع  و اقتصاد  این كشور هستند.

 

ساكنان دنیای نو

 

اولین و بزرگترین دوره مهاجرت طی قرن هفدهم تا اوایل قرن نوزدهم روی داد. مهاجران از مناطق مختلفی پا به اینجا می گذاردند، از ناحیه آلمانی زبان كنت، بخش پروتستان نشین فرانسه، و هلند. یهودیان هلند و لهستان نیز جزو این دسته از مهاجران بودند، اما عمده مهاجرتهای این دوره از بریتانیا، یعنی كشورهای انگلستان، اسكاتلند، و ایالت اولستر ایرلند به سوی مستعمره های متفاوت (كه بعدها ایالت خوانده شدند) انجام می گرفت.

 

این مهاجران را كه معمولاً ساكنان نو می خواندند به كار در مزارع می گماشتند و بدانها وعده اعطای زمینهای هرچند كم قیمت می دادند، كه این خود دلیلی عمده برای جذب مهاجران اروپای شمالی و غربی بود كه خود را ناتوان از استفاده از پیشرفتهای اقتصادی كشورهایشان می دیدند. یك گروه از مهاجران توجه بیشتری به خود جلب می كردند زیرا تجارب آنها دلیل قانع كننده تری برای مهاجرتها به شمار می رفت. در این دوره، زنان و مردان بی شماری به عنوان كارگران قراردادی وارد آمریكا شدند. كارفرمایان آنها را در ازای مجوز ورود به دنیای نو، به بستن قراردادهائی سوق می دادند كه در آن، شرایط و ساعت كار را به آنان تحمیل می كردند. آنها كه طی ساعات كاری خود مجبور به تحمل فشارهای كاری بسیار سخت بودند، تقاضای داشتن زمین كردند تا بتوانند مستقلانه در آن به كار كشاورزی بپردازند.

 

مهاجرت انبوه

 

شمار مهاجرانی كه طی این دوره وارد آمریكا شدند نسبتاً كم بود. با این حال تا دهه 1820 این رقم تغییر یافت. این دوره بوجود آورنده اولین دوره مهاجرت انبوه افراد به آمریكا بود. از آن دهه تا دهه 1880، قریب به 15میلیون تن وارد امریكا شدند، كه از این میان بسیاری در ایالتهای میان غربی و شمال شرقی به كار كشاورزی روی آوردند، و بقیه در نیویورك، فیلادلفیا، بوستون و بالتیمور سكنی گزیدند.

 

عواملی چند در آمریكا و اروپا باعث چنین نقل و انتقالی شد.  پایان جنگهای ناپلئون در اروپا و مرخص شدن مردان از خدمت در ارتش و همزمان صنعتی شدن وتثبیت  كشاورزی در انگلستان، اسكاندیناوی و بیشتر اروپای مركزی و تشكیل اقتصادهای كوچك محلی و مشتی جوان كه قادر به تامین هزینه های خود در این دنیای نوین نبودند. تقاضای مهاجرت بواسطه دو تحول اوج گرفت: استقرار منطقه میان غربی آمریكا پس از افتتاح كانال ایری در سال 1825، و اهمیت یافتن متعاقب بندر نیویورك، و نیز اولین جرقه های تحولات صنعتی در ایالات متحده، بویژه در مناطق با بافت جمعیتی بالا به مركزیت نیو انگلند.  

 

مهاجران بصورت گروهی در مناطقی خاص سكنی می گزیدند. منطقه میان غربی آمریكا كه در اواسط  قرن 19 شكل گرفت و از حاصلخیزترین مناطق جهان بشمار می رفت، محل سكونتِ اجتماعِ نسبتاً همسانی شد كه آن را مهاجرانی از سوئد، نروژ، دانمارك، بوهیمیا و نیز مناطقی تشكیل می دادند كه بعدها در سال 1871 تبدیل به آلمان امروزی شد.

 

این دوره همچنین شاهد مهاجرت گسترده كاتولیكها به آمریكای عمدتاً پروتستان بود، مهاجرت این افراد كه بیشتر زنان و مردان ایرلندی بودند،  باعث بوجود آمدن اولین كشكمكشها در زمینه بومی گرائی شد، كه در كل به درگیری و مخالفت با مهاجران و ترس از مسیحیت كاتولیك و حس دشمنی نسبت به ایرلندیها انجامید. بویژه در دهه پیش از جنگ داخلی آمریكا(1861-1865)، این حس بومی گرائی به جنبش سیاسی بزرگی منتهی شد و حتی به تشكیل یك حزب سیاسی به نام "هیچی ندانها" انجامید، كه ضدیت با مهاجرت و مهاجران وكاتولیكها از اعتقادات و فعالیتهای اصلی شان بود. این دوره همچنین شاهد ورود چینی ها به غرب آمریكا نیز بود. بومیانی كه در آمریكا بدنیا آمده بودند شدیداً به ضدیت با این مسئله پرداختند، و این باعث بوجود آمدن تنها قانون مهاجرت آمریكا  كه در آن بطور مشخص یك گروه را تحت قانون محدودكننده ای به نام قانون منع ورود چینی ها مصوب سال 1882 قرار می داد، شد.

 

تبدیل موج به سیل

 

به تدریج طی دهه های پس از جنگهای  داخلی، با تغییر در ملیت مهاجران، همچنین فن آوری سفر دریائی نیز تغییر یافت. درحالیكه مهاجران دوره های قبل از طریق كشتیهای بادبانی خود را به آمریكا می رساندند، اختراع موتور بخار و استفاده از آن در كشتی های بزرگ به ش?ار بیشتری از افراد اجازه می داد كه با این كشتی ها به آمریكا وارد شوند. مهاجران این دوره از اروپای جنوبی و شرقی بودند، جائیكه در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در حال تجربه همان دوره انتقال و توسعه اقتصادی بود كه اروپای غربی و شمالی پیشتر شاهد آن بود.

 

همانند مهاجران دوره های اولیه، در این دوره نیز غالب مهاجران را افراد جوان تشكیل می دادند. این موج از مهاجرت را كه می توان آن را دوره سوم مهاجرتها در تاریخ مهاجرت آمریکا بشمار آورد، بیشتر سیلی بود، چرا كه نزدیك به 25 میلیون از اروپائیان شامل آن می شدند. ایتالیا، یونان، مجارستان، لهستان و دیگر كشورهای اسلاوی زبان از جمله كشورهائی بودند كه مهاجران از آنجا سفر خود به آمریكا را آغاز كردند. در میان این مهاجران 2.5 تا 3 میلیون یهودی نیز وجود داشتند.

 

هر یك از این گروهها الگوی خاص مهاجرتی خود را دارا بود، الگوئی كه بر حسب تعادل میان مهاجران زن و مرد، كارائی ، ضریب باسوادی ، نسبت افراد بزرگسال به كودكان و موارد مشابه با دیگران تفاوت داشت.  اما یك خصیصه بارز در تمامی آنها مشترك بود: آنها به مناطق شهری آمریكا سرازیر شده و جمعیت كارگری مناطق صنعتی را شكل دادند، و بوجود آورنده صنایعی چون آهن، زغال سنگ، اتومبیل، نساجی، و پوشاك شدند و آمریكا را به سوی تبدیل به یك غول اقتصادی بزرگ سوق دادند.

 

محل سكون و تعداد این مهاجران و شاید قدری احساس بیزاری نسبت به خارجیها به پیدایش موج دومی از ترس و انزجار از خارجیها انجامید. در دهه 1890 و كمی پیش از آن بسیاری آمریكائیها بویژه ازطبقات مرفه و سفیدپوست و بومی، مهاجرت را تهدیدی برای اقتصاد و امنیت كشور تلقی می كردند. در سال 1893 عده ای از آنان دست به تشكیل گروهی به نام اتحادیه محدودیت سازی مهاجرت زدند و همراه با برخی سازمانهای مشابه به اعمال فشار به كنگره برای كاهش و قطع مهاجرت افراد خارجی به آمریكا پرداختند.

 

قانونی شدن مهاجرت

 

محدودیتهای مهاجرتی كماكان طی اواخر قرن 19 و اوایل 20 ادامه یافت، اما بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی اول (1918-1914) و در پس از آن در دهه 1920، كنگره دست به تغییراتی در زمینه سیاستهای مهاجرتی زد. قانون ملیت مهاجران مصوب سال 1921 (و متمم آن در سال 1924) نه تنها به اعمال محدویت در ورود به آمریکا در شمار مهاجران منجر شد بلكه همچنین به نسبت ملیتهای مختلف سهمیه ای برای آن منظور كرد. این قانون پیچیده، ارجحیت را به مهاجران شمال و غرب اروپا می داد، و محدودیتهای شدیدی برای ورود افراد از اروپای جنوبی و شرقی در نظر می گرفت وتمام افرادی را كه از آسیا قصد مهاجرت داشتند  بی ارزش اعلام و مانع ورود آنان به آمریكا می شد.

 

در این قانون كشورهای نیمكره غربی شامل سهمیه بندی نمی شدند. دهه 1920 دوره ماقبل پایانی مهاجرتها به آمریكا محسوب می شد. مهاجران به راحتی و آزادانه از مكزیك، كشورهای حوزه دریای كارائیب (شامل جامائیكا، باربادوس، و هائیتی) و آمریكای مركزی و جنوبی وارد آمریكا می شدند.

 

در این دوره كه در آن قانون سال 1924 به اجرا در آمد، تا سال 1965 به طول انجامید. در این دوره 40 ساله ، ایالات متحده بتدریج اجازه ورود محدود آوارگان را داد. یهودیان آواره شده از آلمان نازی پیش از جنگ جهانی دوم، بازماندگان یهودی حادثه هولوكاست پس از جنگ، آوارگان غیریهودی از كشورهای تحت حاكمیت كمونیستها در اروپای شرقی، مجاری هائی كه پس از شكست در شورش سال 1956 خواستار پناهندگی بودند، و كوبائیهائی كه متعاقب انقلاب 1960 در صدد مهاجرت بودند، موفق شدند بهشت را بر روی زمین و در ایالات متحده بدست آورند، به این دلیل كه اوضاع اسف بارشان وجدان آمریكائیها را تكان داد، اما قانون مهاجرت اولیه كماكان به قوت خود باقی ماند.

 

قانون HART-CELLAR

 

با تصویب قانون HART-CELLAR  در سال 1965 همه چیز تغییر پیدا كرد، این قانون محصول جنبی انقلاب حقوق مدنی و با ارزش ترین و روشن ترین نقطه در برنامه بزرگ اجتماعی رئیس جمهور لیندن جانسون بود. این اقدام به قصد تحریك مهاجرت از آسیا، خاورمیانه، افریقا و دیگر مناطق در حال توسعه جهان انجام نگرفت.

 

بلكه با برچیدن نظام سهمیه بندی، گردانندگان آن انتظار داشتند كه مهاجران از كشورهای "سنتی" در گسیل مهاجرانی  چون ایتالیا، یونان و لهستان، كشورهائی كه طبق قانون 1924 دارای كمترین سهمیه بودند، به آمریكا گسیل شوند. این قانون جای نظام سهمیه بندی را گرفت، در اینجا ارجحیت با افرادی بود كه اقوام آنها پبشتر به ایالات متحده مهاجرت كرده بودند، و همینطور كارگران ماهری كه در شغلهائی می توانستند مشغول یه كار شوند كه وزارت كار آمریكا وجود آن را ضروری اعلام كرده بود.

 

اما پس از سال 1970، و پس از هجوم مهاجران از كشورهای اروپائی یاد شده، سیل مهاجرتها از كشورهائی دیگر نظیر كره، چین، هند، فیلیپین، پاكستان و كشورهای آفریقائی آغاز شد. تا سال 2000 مهاجرت به ایالات متحده به حجم خود در سال 1900 بازگشت و این كشور بار دیگر بواسطه مهاجران تغییر و شكلی نو یافت.

 

و اكنون در آغاز قرن بیست و یکم، بار دیگر جامعه آمریكا خود را در بن بست بحث و گفتگو پیرامون مهاجرت و نقش مهاجرت در جامعه آمریكا می یابد، به اعتقاد برخی، مهاجران تازه وارد به علت تمایل به حفظ ارتباطات فرا ملیتی، و دوری از ارزشهای آمریكائی، قادر نبوده و نخواسته اند خود را با شرایط جامعه آمریكا و وفق دهند و همرنگ آن شوند.

 

همانند دوره های پیشین، برخی منتقدان مهاجرتهای عصر حاضر بر این باورند كه تازه واردان فرصتهای شغلی را از مردم آمریكا سلب كرده، و باری بر دوش سیستم آموزشی، اقتصادی و بهداشتی مراقبتی این كشور محسوب می شوند. بسیاری از شركت كنندگان در این بحث و انتقاد شمار فراوان مهاجران و كارگران غیرقانونی را (مهاجرینی  که بدون برگه های مجاز و رسمی  می باشند) تهدیدی برای بنیانهای ساختار اجتماعی كشور به حساب می آورند.

 

با این حال مهاجران نیز دارای حامیانی هستند كه بر این اشاره می کنند كه با ورود هر موج جدیدی از مهاجران، آمریكائیها (منجمله فرزندان و نوه های مهاجران پیشین) ترس و شك و نگرانی از بابت ورود آنان ایجاد می كنند، و اینكه آمریكائیها به اشتباه بر این باورند كه گروههای تازه وارد مهاجران  قادر به تطابق خود با شرایط این كشور نبوده و به همان راه و رسم سابق خود ادامه زندگی می دهند. همچنین حامیان مهاجرت و اكثر مورخان بر این اعتقادند كه مهاجران، ایالات متحده را بطور كل و در بسیاری زمینه ها غنا می بخشند، چون آنها خدمات بسیار با ارزشی را عاید این ملت می كنند.

 

در هر دوره ای از تاریخ آمریكا، از دوران استعمار در قرن هفدهم گرفته تا قرن بیست و یکم، زنان و مردانی از سراسر دنیا ، کسب تجربه آمریکا را انتخاب کرده اند.  آنها بعنوان افراد خارجی با زبان ها ، فرهنگ ها ، و مذاهب مختلف، گاه بیگانه برای آمریكائیها، پا به این كشور گذاردند. طی گذر زمان همچنان كه فرهنگ آمریكا تغییر یافت، مهاجران و نسلهای بعد از آنان نیز همزمان به تشكیل جوامع قومی پرداخته و در زندگی شهری نشینی آمریكا شركت جسته و به ایجاد ملتی واحد كمك كردند.

 

نقطه نظرات مطرح شده در این نشریه ضرورتاً منعکس کننده نقطه نظرات دولت آمریکا نیست.

با پيوندهای روبرو نشانه بگذاريد:     اين چيست؟