هنر | شکل دهی مجدد ایده ها، ابراز هویت

03 آگوست 2007

سازندگان لحاف در شهر جیزبند، با استفاده از خرده پارچه ها، هنر می آفرینند

زنان فقیری از نوادگان بردگان، با لحاف های خوش نقش و نگار خود مشهور شده اند

 

واشنگتن – زنان سیاهپوست شهر کوچک و دورافتاده گیزبند در ایالت آلبرتا، برای نسل های متمادی پتوها و لحاف های منحصربفردی را با رنگ ها و طراحی های هندسی بسیار زیبا می دوخته اند، اما تا اواخر دهه 1990 کار های آنها خارج از این شهر چندان شناخته شده نبود.

اکثر ساکنان 750 نفری شهر گیزبند از اعقاب و نوادگان بردگانی هستند که در یک مزرعه پنبه کار می کردند و پس از منسوخ شدن برده داری در سال 1863، ابتدا تبدیل به مستاجران این مزرعه (در ازاء پرداخت قسمتی از محصول مزرعه به عنوان اجاره) و سپس صاحب مزرعه پنبه ای که در آن کار می کردند، شدند. زنان این جامعه طی چندین دهه گذشته، با استفاده از قوه تخیل خود و هر ماده مانند پارچه جامه های مندرس، لباس های کار، پارچه های اضافی و زائد یک کارخانه بافنده مخمل کبریتی، کیسه ها و گونی های آرد و کود و حتی تکه لباس هایی که در کنار جاده پیدا می کردند، به دوختن لحاف دست می زدند. آن ها از ضایعات یک ماشین پنبه پاک کنی نیز برای پر کردن داخل لحاف های خود سود می جستند. بسیاری از این زنان روزها در مزرعه پنبه به کار مشغول بودند و شب ها نیز به ساختن لحاف می پرداختند.

کرئولا بی. پت وی در فیلم مستند "بافته های گیزبند" می گوید: "ما با استفاده از هر چه که در دسترسمان بود، بهترین چیزها را می سافتیم."

لورتا پت وی نیز می گوید، او هر روز پس از بازگشت از مزرعه پنبه، ابتدا کارهای خانه را انجام می داد و سپس تا ساعت دو یا سه نیمه شب به ساختن لحاف می پرداخت؛ "من خیلی خسته می شدم، اما باید این کار را انجام دادم. من خانواده ای داشتم که می بایست آنها را گرم نگه دارم."

آرلونزیا پت وی می گوید: "پس از جمع آوری محصول مزرعه پنبه، تنها کار لذت بخشی که ما انجام می دادیم، جمع شدن دور هم و ساختن لحاف و آواز خواندن بود."

هم اکنون جهان هنر متوجه این کار ها شده و برای این لحاف ها قیمت هایی از چندصد تا بیش از بیست هزار دلار می پردازد. این لحاف ها تا کنون در بسیاری از موزه های آمریکا و همچنین در سفارتخانه های ایالات متحده آمریکا در ارمنستان، گرجستان و قزاقستان به نمایش گذاشته شده اند. عکس هایی از این کار ها بر روی تمبرهای پستی ایالات متحده آمریکا نیز چاپ شده است.

برنارد هرمان ، مدیر بخش تاریخ هنر در دانشگاه دلاور گفت: "این هنر شایستگی و ارزش آن را دارند که مورد قدردانی قررار گیرند. زیرا نشان دهنده این هنر نمایانگر چیزی است که از دایره توجه ما بیرون رفته؛ و آن حضور هنر در زندگی روزمره است."

هرمان که در موزه هنر والترز در بالتیمور – که 45 نمونه از لحاف های ساکنان شهر گیزبند در آن به نمایش در آمده بود – سخن می گفت، توضیح داد که چگونه برخی از دوزندگان لحاف مانند مری لی بندالف ، تمامی کار ساختن لحاف را در خانه خود خود انجام می دهند و برخی دیگر از نیز با کنار هم قرار دادن قطعات مربع شکل لحاف آنها را برای تکمیل به مجتمع دوزندگان لحاف گیزبند می برند.

دوزندگان لحاف، شیوه ها و سنت های لحاف دوزی خود را به دختران و نوه های دختر و سایر دختران جامعه خود می آموزند.

هرمان به یو. اس. اینفو اظهار داشت: "ساختن لحاف به همان اندازه که با یادگیری نحوه تهیه درست کردن این رو تختی ها، در ارتباط است با ساختن جامعه و و ایجاد شبکه های خویشاوندی نیز مربوط می شود."

توشا گرانتام ، از متصدیان نمایشگاه موزه والترز نیز گفت: "امروزه بسیاری از محصولات و تولیدات ماشینی شده اند، اما این لحاف ها دستبافتند. حتی در صورت استفاده از یک ماشین برای کنار هم قرار دادن قطعات کوچک پارچه های بافته شده، دوخت این قطعات توسط دست و بدون استفاده از ماشین صورت گرفته است؛ زنان به عنوان جامعه سازندگان لحاف دور یکدیگر جمع می شوند، آواز می خوانند، قصه می گویند و این خود بخشی از جریان است."

اسی بندولف پت وی ، دختر مری لی، در فیلم مستند "لحاف های گیزبند" می گوید، برادر او با پولی که مادرش از طریق دوختن این لحاف ها جمع آوری کرده بود، توانست به کالج برود. دوختن لحاف برای اسی نوعی سرگرمی و فعالیت در اوقات فراغت محسوب می شود. او افزود: "در حالی که پای چرخ خیاطی ام نشسته ام به لحاف هایی که می دوزم عشق می ورزم. آن ها برای من بسیار زیبا هستند."
او می افزاید، فکر کردن به این که کسی تصور فکر کند کارهای من برای دیگران آنقدر زیبا هستند که آن ها را می توان به دیوار آویخت"، مایه خشنودی است."

در سال 2003، در حدود 50 دوزنده لحاف با کمک و همکاری سازمان تینوود – یک بنیاد غیرانتفاعی که از هنرهای بومی آمریکاییان آفریقایی تبار حمایت می کند – به منظور برای لحاف ، مجتمع بافندگان لحاف گیزبند را تشکیل دادند. با این که برخی از دوزندگان به صورت مستقل، کار های خود را به فروش می رسانند، درآمد و سود کسب شده توسط این اتحادیه بین اعضای آن تقسیم می گردد. بسیاری از این دوزندگان با استفاده از درآمد حاصل از فروش لحاف ها ی خود توانسته اند برای تعمیر و بازسازی منازل خود، خرید لوازم منزل و اهدای پول به کلیسای خود اقدام کنند.

با این حال هرمان افزود که گیزبند (که نام رسمی آن بویکین ، آلاباما) است، هم چنان از مشکلات اقتصادی رنج می برد. او افزود: "آن ها فقط دچار بی پولی نیستند، بلکه فاقد خدمات اولیه اند."

یکی از دلایل این مشکل دورافتادگی گیزبند است. این شهر که در چهل و پنج مایلی سلما قرار دارد، از سه طرف به وسیله رودخانه آلاباما محصور شده است. فاصله گیزبند تا کمدن ، مرکز بخشداری و نزدیکترین منطقه برای تامین خدمات و امکانات پزشکی و بهداشتی و هم چنین مدارس، به اندازه یک ساعت رانندگی است. در سال 1962، مقامات سفیدپوست محلی به منظور ممانعت از ثبت نام سیاهپوستان برای رای دادن در انتخابات، رفت و تامد با کشتی را تعصیل کردند. اغلب سیاهپوستان در آن زمان وسیله نقلیه نداشتند. بنا به دلایل اقتصادی سرویس کشتی رانی به کمدن تا نوامبر سال 2006 برقرار نشد.

هرمان اظهار داشت: "علیرغم این مشکلات و یا شاید به این دلیل که این مشکلات انگیزه لازم را برای ساکنان این شهر فراهم کردند، در حال حاضر لحاف های گجیزبند یکی از ارزنده ترین آثار هنری در ایالات متحده آمریکا به شمار می رود. من 800 تا 900 لحاف را نگاه کرده ام، حتی دو تا از این لحاف ها هم مثل هم نبوده اند."

گرانتام به یو. اس. اینفو اظهار داشت: "کسب این موفقیت بزرگ و توجه همگانی، در این مقطع از فعالیت ساکنان گیزبند با توجه به عدم دسترسی آن ها به منابع و مواد اولیه ای که بسیاری از آمریکاییان از آن ها بهره مند هستند، برای آن ها دستاوردی بسیار بزرگ به شمار می رود."

گرانتام افزود: "زنان گیزبند از روی نیاز و ضرورت این آثار هنری بسیار زیبا را خلق کرده اند که لزوماً برای آن ها جنبه هنری نداشتند و راهی برای تامین زندگی آنها به شمار می رفت. به نظر من این داستان پیروزمندانه ای از پشتکار، ایمان و خلاقیت است

با پيوندهای روبرو نشانه بگذاريد:     اين چيست؟