هنر | شکل دهی مجدد ایده ها، ابراز هویت

25 آوريل 2008

گروه شعر وتئاتر در سفر به شش کشور تماشاگران را مجذوب کرد

این سفر برای کوارتت جهان ها" (Universes) به معنای یک مبادلۀ فرهنگی روشنگرانه است

 

آغاز متن

لورن مونسن- عضو هیئت تحریریه

واشنگتن- چه اتفاقی می افتد وقتی یگ گروه شعر وتئاتر برخاسته از نیویورک، که هنر منحصر به فرد و تلفیقی آن ها از عناصر هیپ-هاپ، بلوز، جاز، سرود های مذهبی آفریقایی آمریکایی و بولروی اسپانیایی تشکیل شده، به شش کشور مراکش، تونس، ترکیه، رومانی، هلند، و بریتانیا که شباهتی به هم ندارند، سفرمی کند؟

به گفتۀ اعضای این گروه – کوارتتی که نام “Universes” یا "جهان ها" را بر خود گذاشته – نتیجه ای مبادلات غنی فرهنگی است که با نیروی موسیقی که مانند پلی عمل می کند، میان مردمی اساسا ً متفاوت، که از طریق زبان، آداب و رسوم ومرز هایشان از هم جدا شده اند، کوجب ایجاد ارتباط می شود.

از 26 ژانویه تا 23 فوریه 2008، این چهار تن عضو گروه Universes – که همگی شاعر، نمایشنامه نویس، خواننده و هنرپیشه هستند – از طریق برنامۀ "جادۀ ریتم: موسیقی آمریکا در خارج" وابسته به وزارت خارجه، به سفری رفتند که آنها را به شش کشور از شمال آفریقا گرفته تا اروپا برد.

اکنون که به زادگاه خود، نیویورک بازگشته اند، اعضای بنیانگذار Universes ، جمال عبدالچیستن، استیون ساپ، ومیلدرد رویز، دربارۀ تأثیر آثار خلاقۀ خود در آمریکا و در طول سفر، با America.gov به صحبت نشستند (نفر چهارم گروه، ویلیام "نینجا" رویز – برادر کوچکتر میلدرد – حضور نداشت).

گونه گونگی در وطن و در خارج

به گفتۀ عبدالچیستن ،اجرا های این کوارتت در آمریکا معمولا ً مخاطبان گونه گون را جلب می کند، و این آمادگی خوبی برای اجرای برنامه در خارج است. او اضافه کرد، ما دیگر از ترکیب افرادی که برای دیدن برنامه های ما می آیند تعجب نمی کنیم. اما همیشه هم این طور نیست. ساپ گفت، ما کار خود را با شعر آغاز کردیم و برای همین هم مخاطبان ما علاقمندان به شعر بودند.

در 11 سال سابقۀ کاری گروه، مجموعه آثار آنها موسیقی و تئاتر را هم شامل شد. ساپ گفت، مخاطبان ما گسترش زیادی پیدا کرده اند و فقط از جوانان شهری تشکیل نمی شوند. این روز ها در برنامه های یونیورسز، ما شاهد حضور مادر بزرگان یهودی در کنار نوجوانان هیپ-هاپ هستیم.
در برنامه های Universes موضوعات تازه ای مطرح می شود که بعضی از آن ها هم به مسائل روز برمی گردد (مانند یکی از آثار سرشار از احساس آن ها موسوم به "نیو اورلینز" که از وقایع تراژیک بعد از توفان کاترینا با زبانی بی پیرایه و شخصی حکایت دارد). آثار دیگر آن ها - مانند قطعۀ پرشور "ماهالیا"، بزرگداشت خوانندۀ سرود های مذهبی آفریقایی آمریکایی، ماهالیا جکسون است – از چهره های برجستۀ موسیقی یا هر موضوع جالب توجه دیگری الهام می گیرد.

همان طور که در "سوییت آزادی" مشاهده می شود، مضامین آثار آن ها طیف وسیعی دارد؛ در این سوییت، بیشتر تم ها از آزادی صحبت به میان می آورند: در "روبرو نشو"، از طرز رفتار در محلات خشن شهری می گویند؛ و "جونیور کالینگ" قطعه ای جاز است حاوی شعری که در زندان نوشته شده.

نویسندگی قطعات را همۀ اعضای گروه با هم بر عهده دارند. عبدالچستن گفت، ما همگی می نویسیم. ما به عنوان نویسنده و شاعر با هم جمع شدیم. و اساس کار ما را همکاری تشکیل می دهد.

فراگرفتن الحان محلی

صدا های خوب و رسا، متن های گیرا و پرجاذبه و حضور پرتحرک روی صحنه، طرفداران زیادی را به این گروه در نیویورک و جا های دیگر، جلب کرده است. قصد گروه از سفر به خارج، ایجاد ارتباطی مشابه در خارج از کشور و با مخاطبان خارجی بود. علیرغم نگرانی های گروه در مورد امکان ایجاد رابطه با زبانی خارجی، به زودی مشخص شد که جذابیت این کوارتت به نوعی همگانی (یا خیلی مشابه آن) است. عبدالچستن گفت، برای تماشاگران، مخصوصا ً در کشور هایی که امکانات محدودی برای شناختن تئاتر و شعر و موسیقی التقاطی شهری وجود داشته، برنامه ها خیلی جالب توجه بوده و شکلی تازه از هنر را به آن ها معرفی کرده است.

ساپ گفت، این هیجان دو طرفه بوده است. این قسمت از سفر لذت بخش ترین بخش آن بود، یعنی داشتن تعامل با تماشاگران. واکنش مردم در مقابل برنامه های زندۀ یونیورسز خیلی پرشور بود ومی خواستند درمورد آمریکا سؤال کنند. عبدالچستن گفت، به علاوه، در بعضی از کشور های میزبان، با هنرمندان محلی هم کار کردیم. ما با آن ها در آمیختیم و چند کارگاه نویسندگی برگزار کردیم. و چند بار هم در برنامه هایمان ازحضور هنرمندان محلی استفاده کردیم و آن ها را همراه خود روی صحنه آوردیم.

آن ها در طول سفر خود علاقه داشتند با فرهنگ های سنتی آشنا شوند. عبدالچیستن گفت، در مراکش، با ساز هایی آشنا شدیم که تا به حال ندیده و راجع به آن ها نشنیده بودیم. وقتی موسیقی را گوش می دهید و در سطح انسانی ارتباط برقرار می کنید، همه دور هم جمع می شوند. ساپ گفت، در واقع، یکی از راننده های ما در مراکش، خواننده بود و شروع کرد به آواز خواندن. و میلدرد از او خواست تا آن ترانه را به او هم یاد بدهد. او شعر ها را از راه گوش فراگرفت و در برنامۀ بعدی خود آن را اجرا کردیم. مردم از خوشحالی دیوانه شده بودند. و همه چیز راه افتاد.

از آن زمان، در هر کشور تازه، گروه شروع کرد هر بار به آموختن یک ترانه و در صورت امکان، اجرا کردن آن . عبدالچستن گفت، به این ترتیب، هربار رنگ و بوی محلی هم به برنامه اضافه می شد و همین موجب ارتباط بیشتر مردم با ما شد.

روییز موافق بود که امکان تبادل فرهنگی فوق العاده با ارزش است. او گفت، ما از یاد گرفتن ترانه های محلی و دیدن این که مردم موسیقی ما را چگونه تعبیر می کنند، لذت بردیم.

عبدالچیستن خاطرۀ زنده ای از آن چه در رومانی اتفاق افتاده بود، داشت؛ در آن جا آن ها در برابر جمعیت زیادی برنامه اجرا کرده بودند. او گفت، در جمعیت، نوجوانان کارگاهی که ماترتیب داده بودیم هم حضور داشتند، اما افراد مسن تر هم آمده بودند. اول نگران بودیم که چگونه از ما استقبال خواهد شد، اما آن شب خارق العاده بود – مانند یک معجزه بود. ملدرید قطعه ای به نام "ماهالیا" اجرا کرد و ناگهان گویی همه در کلیسا هستند. باور کردنی نبود. بچه های جوان خیلی خوششان آمده بود، و بقیۀ جمعیت را هم راه انداختند. بعد از برنامه مردم صف کشیده بودند تا از ما امضا بگیرند.

او همچنین از سنت های اسلامی سه کشور مسلمان هم در سفرشان بسیار تحت تأثیر قرار گرفته بود. عبدالچیستن گفت، من در خانوادۀ مسلمانی بزرگ شده ام که به تکالیف دینی عمل نمی کردند، اما با آن چه در این کشور ها می دیدم ارتباط بر قرار کردم. در مسجد سلطان حسن دوم در مراکش و در مسجد سلطان احمد (مسجد آبی) ترکیه نماز خواندم.

ساپ می گوید، مهمترین احساسی که در این سفر داشتم این بود که در جهان متفاوتی هستم – در جهان آن ها. دیدن همه چیز از یک زاویۀ جدید خیلی جالب بود. اودرجواب به سؤال آیا برداشت آن ها از آمریکایی ها تغییری کرد، گفت، می دانم که در مواردی موجب تغییر برداشت آن ها از آمریکا شدیم. ما صحبتی با دانشجویان در تونس داشتیم. فکر می کنم از این که ما درمورد همه چیز خیلی باز صحبت می کردیم، تعجب کردند – مثلا ً این که مال کجا هستیم ، وچه تجربه هایی داریم.

انقلابی به پا نکنید

ساپ گفت، هر چند این گروه تحت سرپرستی وزارت خارجه سفر می کرد، اما محدودیتی درمورد آن چه می خواستیم بگوییم جود نداشت. مقامات آمریکا به ما گفتند هر چه می خواهیم را می توانیم بگوییم، تنها نصیحتی که به ما کردند، این بود: انقلاب به پا نکنید.

اگر این کوارتت هر انقلابی در سینه داشته باشد، همان خلاقیت اوست که از تئاتر و مخاطبان آن،
تعریفی جدید به دست می دهد. روییز گفت، ما با تداعی چشم اندازی از شهر های معاصر که در خشم و امید غوطه می خورند، و به کار گرفتن طنز خیابانی، سعی می کنیم تجربیات جامعه را به تصویر بکشیم: انسان ها، مردان و زنان عادی را.

ساپ در پایان گفت، موضوع، شناخت فن است، شاید به نظر بیاید که ما با بی قیدی زندگی می کنیم، اما برای آنچه ارائه می دهیم، سخت تلاش کرده ایم و امیدواریم این تلاش را بتوانیم در کارمان انتقال دهیم.

این هنرمندان گفتند، از یافتن فرصت دوباره برای دیدن کشور هایی که برای سفر هنری رفته اند، و توسعۀ دایرۀ دوستان خود در آن جا، استقبال می کنند.عبدالچیستن گفت، ما هر جا که می رویم، مخاطبانی چند گونه داریم. مایلیم فکر کنیم هر کس دریافت متفاوتی از برنامه های ما دارد و چیز متفاوتی برایش می ماند.

پايان متن

با پيوندهای روبرو نشانه بگذاريد:     اين چيست؟